ذهن خالی



آیا تنها اطلاعات، دانش و مطالعه می‌تواند باعث شود ما یک زندگی عقلانی و خردمندانه داشته باشیم؟ بسیاری از ما ممکن است دانش و اطلاعات بالایی در زمینه‌هایی داشته باشیم و همیشه در حال کتاب خواندن باشیم؛ اما دچار مشکلاتی هیجانی شویم که دقیقا ناشی از باورها، تفکرات و شیوه فکری ماست! ذهن طبیعی و ناپرورده ما، هر چه را دریافت می‌کند؛ واضح، درست و حقیقت می‌پندارد! باعث می‌شود ما احساسات و خیالات خود را با تفکرات اشتباه بگیریم و بر اساس آنها تصمیم بگیریم! باعث می‌شود اعمالی بصورت واکنشی از ما سر بزند و بعد متعجب شویم چرا به نتایج درستی نرسیده‌اند! ذهن ناپخته، در مورد اینکه چگونه فکر می‌کند؛ فکر نمی‌کند! این ذهن بایستی پرورش پیدا کند.

شخصی که از کودکی به او آموخته‌اند برای اینکه خوب باشی؛ باید فلان عقیده خاص را داشته باشی یا شبیه ما فکر کنی تا مورد تایید باشی؛ وقتی هم بزرگ می‌شود تنها بر اساس باورهایی که از کودکی به او القا شده است؛ خودش، دیگران و جهان را می‌بیند؛ باورهایی که درستی یا نادرستی آنها زیر سوال نرفته‌اند! زمانی زندگی عقلانی خواهید داشت که هیچ عقیده‌ای را بدون پرسشگری نپذیرید! پرسشگری نیز یک مهارت است که نیاز به تمرین و آموزش صحیح دارد وگرنه باز سوالهایتان، ممکن است شما را به باورهای قبلی‌اتان برساند!

ابتدا دنبال فهمیدن باش؛ بعد فهمیده شدن! اکثر مشکلات هیجانی ما از فهمیدن اشتباه خودمان و دیگران است؛ نه فهمیده نشدن توسط دیگران! فهمیده نشدن توسط دیگران، رنج و غم که دارد؛ اما دیگر اضطراب و عصبانیت ندارد! افسردگی و احساس بی‌ارزشی ندارد! اینها را به شما فهمیدن اشتباه می‌دهد؛ فهم اشتباه خودتان، هیجاناتتان، واقعیت‌ها، اتفاقات و دیگران!‌ فهمیدن درست، وما به معنای فهمیدن مثبت نیست؛ بلکه به معنای فهم و درک عقلانی و منطقی است.

یعنی من متوجه باشم چه افکار و برداشت‌هایی از حرف دیگران یا اتفاقی که افتاده دارم؟ چه هیجاناتی به واسطه این افکار و برداشت‌ها در من شکل گرفته است؟ این افکار و هیجانات، چه ارزش‌ها و مزایایی برای من و چه تاثیراتی بر من دارند؟ فهم درست باعث می‌شود من دیگران را درک کنم و بپذیرم که درک و فهم دیگران نیز مثل خودم محدود و ناقص است و من نمی‌توانم آنها را کنترل کنم یا تغییر دهم.

نویسنده: ادمین پیج

#پرسشگری #پرسشگری_سقراطی #آگاهی #دانش #علم #حقیقت #واقعیت #درک

با ما به #روانشناسی_عزت‌نفس بپیوندید ↙


Telegram: @realitymind
Insta: instagram.com/reality.mind


 

خشونت / پنج نگاه زیرچشمی
#اسلاوی_ژیژک

 

نیل گیمن نویسنده داستان بی پرده مرد ماسه ای» در قالب عباراتی به یاد ماندنی نوشته است:

آیا هرگز عاشق شده اید؟ آیا وحشتناک نیست؟ عشق شما را بسیار آسیب پذیر می سازد. سینه تان را می شکافد و قلب تان را باز می کند و این یعنی کسی می تواند وارد وجودتان شود و شما را به هم بریزد. شما همه این دیوارهای دفاعی را به پا می کنید، یک زره تمام قد می سازید تا هیچ چیز نتواند به شما صدمه برساند. سپس احمقی که فرقی با دیگر احمق ها ندارد،  سرزده وارد زندگی احمقانه شما می شود و در آن پرسه می زند شما بخشی از وجودتان را به آن ها می دهید. آن ها این را از شما نخواسته اند. بلکه یک روز کار احمقانه ای مانند بوسیدن شما یا لبخند زدن به شما کرده اند و سپس دیگر زندگی تان مال خودتان نیست. عشق گروگان می گیرد، وارد وجودتان می شود. شما را میبلعد و رهایتان می کند تا در تاریکی مویه کنید. عبارت بسیار ساده ای شبیه این که شاید بهتر باشد فقط با هم دوست باشیم تبدیل به ترکی در شیشه قلب تان می شود. عشق صدمه رسان است. نه فقط به تخیل تان، نه فقط به ذهن تان، بلکه به روح تان صدمه می زند. عشق دردی است که وارد وجودتان می شود و پاره پاره تان می کند. شخصا از عشق بیزارم.

به قول ژیل دولوز اگر در رؤیای کس دیگری به دام افتی دخلت آمده است!»…
 آندری تارکوفسکی فیلم‌ساز اهل شوروی سال‌های پایانی عمر خود را در استکهلم می‌گذراند و روی فیلم ایثار کار می‌کرد. به او دفتری در همان ساختمانی داده بودند که اینگمار برگمان نیز که در آن ایام هنوز در استکهلم به‌سر می‌برد دفتری در آن داشت. گرچه این دو کارگردان احترام عمیقی برای هم قائل بودند و یکدیگر را بسیار تحسین می‌کردند هرگز با هم دیداری نداشتند بلکه به‌دقت از دیدار با هم پرهیز می‌کردند.
 گویی به دلیل نزدیک بودن جهان‌های‌شان روبه‌رو شدن مستقیم با یکدیگر را بیش از حد دردناک و محکوم به شکست می‌دانستند. آن‌ها احتیاط‌نامه‌ی خاص خودشان را ابداع کرده بودند و آن را رعایت می‌کردند.


زیبا هوای حوصله ابری است

چشمی از عشق ببخشایم

تا رود آفتاب بشوید

دلتنگی مرا

زیبا

هنوز عشق

در حول و حوش چشم تو می چرخد

از من مگیر چشم

دست مرا بگیر و کوچه های محبت را

با من بگرد

یادم بده چگونه بخوانم

تا عشق در تمامی دل ها معنا شود

یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت

در تندباد عشق نلرزد

زیبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را

احساس می کنم

آنگونه عاشقم که نیستان را

یکجا هوای زمزمه دارم

آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است .

زیبا

چشم تو شعر

چشم تو شاعر است

من شعرهای چشم تو هستم

زیبا

کنار حوصله ام بنشین

بنشین مرا به شط غزل بنشان

بنشان مرا به منظره ی عشق

بنشان مرا به منظره ی باران

بنشان مرا به منظره ی رویش

من سبز می شوم

زیبا ستاره های کلامت را

در لحظه های ساکت عاشق

بر من ببار

بر من ببار تا که برویم بهاروار

چشم از تو بود و عشق

بچرخانم

بر حول این مدار

زیبا

زیبا تمام حرف دلم این است

من عشق را به نام تو آغاز کرده ام

در هر کجای عشق که هستی

آغاز کن مرا

" محمد رضا عبدالملکیان "


عباس آقازاده، رییس مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی در نامه‌ای به ستاد ملی مدیریت کرونا، با بیان اینکه دستور بازگشایی حضوری مدارس» با شرایط همه‌گیری کرونا و وضعیت قرمز بسیاری از مناطق کشور همخوانی ندارد، نسبت به وقوع فاجعه انسانی» هشدار داد و بر وم لغو بازگشایی حضوری مدارس در همه مقاطع تحصیلی و مناطق کشور تاکید کرد.
رییس مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی در نامه خود با اشاره به اینکه وزیر آموزش و پرورش طی سخنانی در اجلاس با مدیران این وزارتخانه، گفته که مدارس باید از شنبه ۱۵شهریور، به طور حضوری بازگشایی شوند، نوشت که این دستور» وزیر آموزش و پرورش، با شرایط حاکم بر همه‌گیری ویروس کرونا و وضعیت قرمز» بسیاری از مناطق کشور، همخوانی ندارد.
در بخش دیگری از نامه عباس آقازاده خطاب به ستاد ملی مدیریت کرونا که ریاست آن را بر عهده دارد، تاکید شده است که به خطر انداختن جان میلیون‌ها دانش آموز و آموزگار و خانواده‌هایشان، و دخالت در کارشناسی تخصصی نحوه مقابله و مبارزه با بیماری از سوی مسئولین غیرمرتبط با امور بهداشتی، می‌تواند در کمترین فاصله زمانی به یک فاجعه انسانی تبدیل شود.»
رییس مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی در پایان نامه خود تاکید کرد که از مسولین ستاد ملی مدیرت کرونا جدا تقاضا می‌کنیم ضمن اعمال قاطعیت در اجرای فرامین بهداشتی و پروتکل‌های ملی مبارزه با کرونا، از احتمال بازگشایی حضوری مدارس» در همه مقاطع تحصیلی و در همه استان‌ها و مناطق کشور، اکیدا جلوگیری کنند.
همزمان محسن حاجی‌میرزایی، بر وم بازگشایی حضوری مدارس تاکید کرد و گفت که تفاوت معناداری بین وضعیت های مختلف نیست و حتی از وضعیت سفید باید بیشتر نگران باشیم چون عدم رعایت پروتکل ‌ا این مناطق را تبدیل به وضعیت زرد می کند و بر همین اساس باید همه مناطق را مناطق پرخطر دانست و رعایت پروتکل ها را در نظر گرفت پس در تمام مناطق کشور، یک پروتکل رعایت می شود.»
وزیر آموزش و پرورش همچنین شامگاه پنج‌شنبه سیزدهم شهریور در یک برنامه تلویزیونی گفت که طبق تفاهمی که با وزارت بهداشت داشتیم قرار شد همه مدارس را از ۱۵ شهریور باز کنیم و در همه مدارس پروتکل‌ها رعایت شود».
حاجی‌میرزایی تاکید کرد که اصل بر حضور دانش آموزان در مدارس» است برای همین هر جا امکان اجرای پروتکل باشد، اصل بر آموزش حضوری است. او به بازگشایی مدارس در آسیای جنوب شرقی از یک هفته قبل» اشاره کرد و گفت که هیچ آموزشی هم جایگزین آموزش حضوری نخواهد بود.
در بخشی از این برنامه تلویزیونی، حاجی‌میرزایی درباره پروتکل‌های ابلاغ شده به مدارس، گفت که رعایت فاصله اجتماعی، زمان  ۳۵ دقیقه‌ای کلاس‌ها، توقف فعالیت‌های ورزشی و برنامه صبحگاهی، فاصله‌گذاری زمانی در رفتن و آمد دانش‌آموزان را بخشی از این پروتکل عنوان کرد.
او گفت که با بازگشایی حضوری مدارس، معلمان و دانش‌آموزان باید از ماسک استفاده کنند و مدارس نیز باید ضدعفونی شود ولی هیچ بچه‌ای اگر در خانواده اش کسی به کرونا  مبتلا بود، نباید به مدرسه بیاید یا اگر کوچکترین نشانه سرماخوردگی داشت باید در منزل بماند.»
درباره سرویس مدارس نیز وزیر آموزش و پرورش گفت که تعداد افرادی در سواری و ون در پروتکل ابلاغی به مدارس مشخص شده و سرویس‌ها باید قبل و بعد از حضور دانش آموزان ضدعفونی شوند.»
همزمان علی باقرزاده، رییس مرکز هماهنگی آموزش و پرورش گفت: والدین دانش‌آموزان صبح شنبه ۱۵ شهریور قبل از اینکه فرزندان‍شان به سمت مدرسه حرکت کنند با مدرسه و در صورت آشنایی با معلم، مدیر یا معاون مدرسه تماس بگیرند تا ببینند که فرزندان‌شان باید به مدرسه بروند یا نه.»
حاجی‌میرزایی پیشاپیش بروز مشکلات در بازگشایی مدارس در شرایط شیوع کرونا را پذیرفت و گفت که قطعا در ۱۵ روز اولیه کاستی‌هایی در ارتباط دانش آموزان و معلمان وجود دارد ولی ما رصد می‌کنیم و کادر ستادی ما موظفند به همه مدارس سر بزنند.»
علاوه بر مخالفت رییس مجمع عمومی سازمان نظام پزشکی با بازگشایی حضوری مدارس»، پیشتر مینو محرز، عضو کمیته علمی ستاد ملی مدیریت کرونا، نیز هشدار داده است که تجمعات معمول که هر روز و ساعت‌ها در مدارس انجام می‌شد، نباید رخ دهد و در غیر این صورت مدارس بهترین جا برای انتقال کرونا محسوب می‌شوند.»


‌(خلاصه‌ی کاربردی در مورد  کرونا)

@med_info 
در چه صورت به کرونا مشکوک شویم؟ چه علائمی؟ چه باید کرد؟ راستش این است که با دایره‌ی وسیعی روبرو هستیم که مدام متنوع‌تر می‌شود. شکایات و نشانه‌هایی مثل کوفتگی، بدن‌درد، تب و یا لرز، سردرد، سرگیجه، سبکی سر، سرفه خشک یا خلط‌دار، درد یا سوزش قفسه‌سینه، گوش‌درد، دل‌پیچه، اسهال، تهوع، فقدان یا تغییر حس بویایی و چشایی، احتقان با یا بدون آبریزش بینی، حتی ضایعات پوستی، کمردرد، و درد روی سینوس‌ها. 
نکته خیلی مهم این است که هر علامتی» را کرونا فرض کنید حتی اگر شبیه سرماخوردگی، حساس یا فصلی یا سینوزیت همیشگی باشد. اصلا نیازی به حضور همزمان چند علامت، به ویژه تب یا تنگی نفس نیست. در صورت شک به کرونا»، حداقل یک هفته» خود را قرنطینه کنید و سپس بر اساس وضعیت‌تان، تصمیم بعدی را بگیرید. سوگند یاد می‌کنم که تست حلق (PCR) و آنتی‌بادی در این مرحله، ارزش  ردکننده ندارد و منفی شدن آن به معنای کرونا نداشتن نیست. آزمایش خون و تست CBC و ESR و CRP و LDH می‌تواند شک موجود را تقویت کند. یادمان باشد شک یا تشخیص کرونا، داغ ننگ یا معادل مرگ نیست.
در این‌مرحله، حتما استراحت کنید و روزی هشت لیوان مایعات و غذای کم‌حجم و مقوی در حد اشتها میل کنید. کپسول ناپروکسن هر دوازده ساعت و ترجیحا با شکم پُر موثر تست و اگر مشکل گوارشی داشته یا دارید، صبح و شب یک فاموتیدین ۴۰ مصرف کنید. آزیترومایسین یا تاوانکس، تاثیری بر کرونا ندارد و صرفا جهت جلوگیری از عفونت همزمان می‌دهند و در برخی مقالات، داکسی‌سایکلین با دوز صدمیلی‌گرم روزانه را مناسب‌تر دانسته‌اند. مصرف کورتون (از جمله دگزامتازون) در این مرحله توصیه نمی‌شود و یافته‌های بالینی، متناقض است. کپسول sovodak را بدون نظر پزشک، مصرف نکنید.  بهترین زمان برای سی‌تی‌اسکن ریه، هفته دوم است.‌ 
#کرونا #کرونا_در_ایران #مصطفی_جلالی_فخر #دکتر_مصطفی_جلالی_فخر


@med_info 

T.me/MED_INFO بیشتر 

.


‌Mahsa:
کثافت‌ترین کشیک زندگی‌ام بود. کثافت‌ترین. پر خشمم، پر خشم. دارم می‌ترکم. اصلا نمی‌تونم بسنده کنم به اینکه بگم اوضاع خرابه و رعایت کنید. باید بنویسم از این جنایتی که در حق ما کردند.

اول صبح که بخش رو تحویل گرفتیم گفتن هیچ جا نیست. نه آی‌سی‌یو نه بخش. فعلا نخوابونید تا ترخیص شن. پشت به پشت مریض میاد. برای همه آزمایش و سی‌تی‌اسکن درخواست میشه. و تقریبا از هر ۵ تا سی‌تی که می‌نویسیم ۴تاش درگیر درمیاد.

اونی که درگیر نیست هم به این معنی نیست که کرونا نداره. یعنی ریه‌اش(فعلا) درگیر نیست. تو اون صداوسیمای بی‌صاحاب گفتند بستری و pcr رایگانه. ما اینجا می‌گیم ۶۰۰ ۷۰۰ تومن. مضطرب میشن. می‌گن الان سی‌تی قطعیه؟ می‌گیم نه. پول pcr رو ندارن. سعی می‌کنیم با زر مفت بگیم داروهاش اینه مصرف کن.

داروهاش اون نیست! فاویپیراویر نمی‌دیم.

این همه زر مفت و غیر علمی زدن فشار به آدم وارد می‌کنه. علمی حرف بزنی مریضا مستاصل و مضطرب میشن. چون داری بهشون میگی که ببین ماجرا اینه ولی من و تو بدبختیم اینجا.

بعد زنگ می‌زنن که پاشو بیا آی‌سی‌یو x نفر مردن. خلاصه‌ی پرونده بنویس. فضای بیمارستان که پر سیاه‌پوشه بماند. می‌ری می‌بینی همه فوتی‌ها کوویدن.

[بین مرده‌ها] یه زوج زن و شوهر هست. صدای شیون بچه‌هاشون از بیرون بخش میاد. 
حداقل جا خالی شده و بدحال‌ها رو می‌خوابونی. مریض سی‌تی مریض سی‌تی. تا به خودت بیای عفونی‌ها میگن دوباره پر شد.

این یعنی باید مریض‌های بدحال رو اورژانس نگه داری تا یه بیمارستانی خالی شه و برن. حالا مشکل چیه؟ اورژانس پر میشه.
 هشدار میدن کسی رو برای سرم و کوفت و زهر مار نفرست تو. همش تو ذهنته جز بدحال نفرست تو. نزدیک بود یه سکته [کرده رو از دست بدم]! چون بدحال نبود.

این وسط از بستری‌های بخش حال‌شون بد میشه. باید برن آی‌سی‌یو. که پره. یعنی اون‌ها هم مثل بستری‌های اورژانس باید وایسن تو نوبت بیمارستان‌های دیگه.
که اون‌ها هم پره.

می‌ری یه چایی کوفت کنی تو اون پاویون گه‌گرفته، می‌بینی این اینترنه پدرشوهرش بستریه. اون اتند که نیست شوهرش [بیمارستان] امام بستریه و.

من دیگه اونجایی ترکیدم که یک خواهر و برادر نه چندان جوونی مامان و بابای پیرشون رو آورده بودند. اکسیژن هر دو پایین. گفتیم بستری می‌خوان. پدر و مادر گفتن بستری نمی‌شیم. این بچه‌ها گریه و التماس به ما که یه کاری کنید. پدر مادر هم گریه که ما نمی‌خوایم. ما می‌خوایم تو خونه بمیریم.

همین حین مریض بدحال شده رفتم بخش بالا سرش. یه عالمه آدم مشکی‌پوش وایساده. فکر کردم تخت بغلی چیزی مرده. می‌گم همراه‌های بقیه تخت‌ها بیرون باشید. میگن همراه همین تختیم، (نگاه متعجب من که چرا استقبال رفتین این که زنده است.)، [میگن] دیروز بابامون مرده (اشاره با دست به طبقه‌ی بالا؛ آی‌سی‌یو)
mimunited


دوستان الان بدترین زمان برای سهل‌انگاری تو مراقبت از خودتونه. تخت‌ها پر شدن و در صورتی نیاز خودتون یا اعضای خانواده‌تون به مراقبت پزشکی، شانس پیدا کردن تخت براتون پایینه.
Dorian_Gray_Ir
تو این مدت تعداد قابل توجهی از اطرافیان من گرفتن. خودمم به معنای واقعی یک بار خرشانسی آوردم که نگرفتم. بذارید حداقل این پیک بگذره که اگه گرفتیم تخت بیمارستان باشه.
HelInMiddleEast
تو رو خدا، به هرچی که می‌پرستید و معتقید رعایت کنید
ماسک زدن سخته ولی بهتر از اینه که درگیر این مریضی بشید
sheiskaf

#کرونا
@VahidOnline

 

 

 

آای دی ها متعلق به توییتر هست . میتونید بقیه را هم بخونید


 

با خودم میگم :

ای بابا وخی زندگی کن

اگه قرار باش واسه لذت بردن از زندگی

واسه استفاده از وقت و انرژیت 

منتظر باشی تا اوضاع روبراه باشه ، آرامش باشه ، مشکلات نباشه ، سرت شلوغ نباشه ، گرفتاری نباشه و هزار شرط دیگه 

 

هرگز اون روز نمی رسه !

 

فقط کافیه در لحظه زندگی کنی و از لحظاتت استفاده کنی .

مگه هر لحظه چند قلو می زاد ؟!!!

 




صدای گنجشک های روی درختان کاج را به موسیقی ترجیح می دهم اگر صدای کمپرسور یخچال و اگزوز موتورسیکلت/ خودروها و دوره گرد و پسر کوچک همسایه و . بگذارند !

ساعت : کمی بعد از سکوت

+هنوز مجبور نشده ام که اسپیکرم را روشن کنم . 
ساز هنگ یا فلوت بامبو یا اشتراوس یا فرهاد و یا آهنگ های DJ فلانی .
آپشن زیاد است بسته به دسیبل آلودگی صوتی !

آنچه با منطق بدست ناید به منطق هم عمل نخواهد کرد .

ترنس / نمایشنامه نویس لاتین


+اشاره شده در کتاب درمان شوپنهاور نوشته اروین یالوم / ص297


++زبان منطق انسان ؛ زبان منطق غریزه نیست . پس پشت ماجراها چیزی مهمتر نهفته است . آنچه طبیعت میخواهد و ما در خیال خام انتخاب به خودفریبی مشغول !


صرف نظر از اینکه یک فیلسوف یا یک عارف چه نظریه های بزرگ و ارزشمندی دارد باید دید چه تجاربی با ن زندگی خود داشته و آنگاه در مورد قضاوت هایش نتیجه گیری کرد .

موفقیت یا عدم موفقیت او در ارتباط با ن مهم زندگی اش 

ادامه مطلب


هرگاه خود را کنار اکثریت دیدی، زمان آن رسیده که درنگ کنی و به آن فکر کنی.


- مارک تواین


+اکثریت اغلب اشتباه میکنند چون دنبال رو موضوعی هستند که اغلب یا فرهنگی و موروثی به اونها تلقین شده یا از طریق همنوایی و همرنگ جماعت شدن متاثر شده اند .

خلاف آب شنا کردن کورکورانه هم دست کمی از این موضوع ندارد. بهترین کار زیر سوال بردن هر موضوعی است حتی بدیهیات !

بخصوص بدیهیات !!



 آنکه با هیولاها دست ‌و‌ پنجه نرم می‌کند باید بپاید که خود در این میانه هیولا نشود. اگر دیری در مغاکی چشم بدوزی، آن مغاک نیز در تو چشم می‌دوزد.


فردریش نیچه  

فراسوی نیک و بد 

 بند 146


"He who fights with monsters should look to it that himself does not become a monster. And when you gaze long into an abyss the abyss also gazes into you." 


 Friedrich Nietzsche 

 Beyond good and evil




تبلیغات ی یا پروپاگاندا شکلی از ارتباط است که با ترغیب یا اقناع متفاوت است، زیرا هدفش این است تا به پاسخی دست یابد که قصد مبلغ را تداوم بخشد. اقناع یا ترغیب، به مثابه یک فعال‌کننده دوسویه عمل می‌کند و هدفش آن است که به نیازهای ترغیب‌کننده و ترغیب شونده پاسخ دهد. یک مدل تبلیغ (پروپاگاندا) نشانگر آن است که چگونه می‌توان عناصر اطلاع‌رسانی و ارتباط اقناعی را در تبلیغات با یکدیگر تلفیق کرد. تبلیغات ی ممکن است افکار عمومی و رفتار افراد را تحت تأثیر قرار دهد و آن‌ها را دگرگون کند .


منبع : ویکی پدیا


+ت پر از ناراستی هاست . 

به هر حال بهتر است نسبت به وقایع و ت حساس بوده و پیگیر باشیم . فارغ از اینکه از ت خوش مان بیاید یا نیاید . اهل ت باشیم یا نباشیم . 

زندگی در دنیای امروز مستم هشیاری و تعقل است تا عملکرد و حتی واکنش درست و به موقع ای داشته باشیم .


بدن و مغز خارج از کنترل ما هستند .

خواب

خوردن

دفع

روی کدام یک کنترل داریم ؟ هیچکدام قطعا !


+اما ذهن را میشود کنترل کرد اگر باور کنیم که ما این بدن و مغز نیستیم و واقعیات ساخته و پرداخته ی مغز و بواسطه ی اعصاب حسی است . چنان که رویا نیز .


گاهی دفترچه ی آرامش هم حریف وسواس ذهنی نمیشود .


+شرمنده که محل نکردم بهت . پشیمان هم نیستم آرامش جان .البته این بار !


++ترفند خوبیه . پیشنهاد من : دفترچه ی آرامش 


من یک دفترچه دارم که هر فکر مزاحمی میاد به ذهنم توی اون یادداشت میکنم تا بعد به اون رسیدگی کنم .

فرض کنید دارید کتاب میخونید . درس یا مطالعه ی آزاد . مدام فکرهایی میاد به ذهن تون که نمی ذاره به کار فعلی تون برسید .

یک برگه بذارید کنارتون . مثلا مثل لیست To Do بعد اون را یادداشت کنید . ذهن خیالش راحت میشه که بعد میرید سراغش و رهاتون میکنه .

گاهی یک فکر سمج هست و با این ترفندها نمیره . Just Do it 

من چند روز مقاومت کردم . اما دیدم شده یک سمج و از آرامش خبری نیست . نباید بحث مقاومت بیاد وسط . اگر اومد یعنی یک جای کار ایراد داره .

انجامش دادم . راضی ام .


کافه تیتیل

دو جوان خوش ذوق 

یک ون قرمز خوشگل

 با کلی بوی قهوه و کتاب و مهربونی

آدرس اینستاگرام 

titil.cafe@



من کلی حالم خوبتر شد با دیدن این پیج و شور و شوق این دو مهندس که ایده ی قشنگ شون هم حال خودشون را خوب تر کرد و کلی از مردم پایتخت را .




اونقدر محاسبه و تعقل و مصلحت اندیشی و غیره وارد زندگی مون شده که غریزه هامون ضعیف شدن .


+من یک راه پیدا کردم . خوب فکر میکنم اما موقع عمل دیگه به افکارم رجوع نمیکنم . میذارم غریزه و افکار با هم همکاری کنن و قایق من را جلو ببرن .



گفتگوی ایگو و سوپرایگوی من فی الساعه :


#سعی میکنم منطقی رفتار کنم .


+اشکال همین جاست . بهتره فقط منطقی رفتار کنی . سعی کردن کار را خراب میکنه  . نباید زور و فشاری در کار باشه .فقط با جریان منطق پیش برو !


#احساسات کنترل شده بعد از رفتار منطقی کنترل شده به وجودم چنگ میزنه . مثل ترکیدن بغض بعد از یک برخورد بظاهر خونسرد .


+دقیقا . برای همین میگم سعی نکن فقط با جریان جلو برو !


#خب الان چه کار کنم ؟ اضطراب دارم .


+بذار اضطراب بره . بزور نخواه بره !


#یعنی چی ؟

+اضطراب ات را تماشا کن و بگو چی میبینی . یک مشاهده گر باش . یک فیلمبردار مستند !


#اول دلهره . بعد معده درد . حالا نمیدونم چی کار کنم ؟ ترس وجودم را گرفته . ترس از اینکه حرفای منطقی که زدم را نشه عملا اجرا کرد . احتیاج به م دارم .


+خب طبیعیه . قدم به قدم . حرف ادای کلماته نه انجام عملی که ازش حرف زدی . خودت را آرام و صبور و انعطاف پذیر به جریان بسپار . هر زمان لازم بود کاری بکنی منطق و صبوری را فراموش نکن . آرام و متین و دوراندیش عمل کن . والبته منصفانه و واقعبینانه .

و عجله نکن . مکث و کمی فکر قبل از هر مرحله .


انعطاف پذیر باش اما نه اونقدر که بشه ضعف ات .

نرم باش اما رام نباش .


#اوکی سعی خودمو میکنم  .


+مرسی اما قرار شد سعی نکنی فقط منطقی و صبور و واقع بین و انعطاف پذیر و آرام و متین باشی و خودتو بسپاری به غریزه ات .


- باشه .

فعلا برم سی تماشای خودم




برای لذت بردن از فعالیت های روزانه کافیه که در لحظه باشیم .

بدون هیچ ذهنیتی از گذشته و باید و نبایدهایی که نبودن در لحظه و غوطه وری در گذشته و انتظارات برخاسته از اونها در ذهن ما ایجاد کرده .

انگار اولین باره داری انجامش می دی .

این موضوع شامل تمام فعالیت ها و روابط و غیره میشه .


بجای اینکه بگی هوا برای پیاده روی خوب نیست فراموش کن که همیشه در هوای خنک و نیمه آفتابی پیاده روی میکردی .

خب الان بارون میاد . تو هم میخوای پیاده روی کنی . اگر سرد نیست و خطری هم نداره پس برو !


یک نارنگی خوشگل و تپل روی میزه . برمیداری و پوست میگیری و میذاری توی دهانت . اوه .قیافه ات یه جوری میشه . ترشه !

میندازیش اونور .

یکی دیگه هم هست . پوست میکنی و میذاری توی دهانت .قیافه ات جور خاصی نمیشه . مثل همیشه است . یعنی اندازه ی انتظارت شیرین نیست .

از هیچکدوم لذت نبردی . چرا ؟!

چون هیچکدوم خوب یا به اندازه ی کافی خوب نبودن . چون هیچکدوم انتظار تو را براورده نمیکردن !


حالا فرض کن تا حالا نارنگی نخوردی . هیچ ذهنیتی نداری .

پوست میکنی . میخوری . ترش ه . سرت میدی .

بعدی . شیرین تر از قبلیه . سر ت میدی .

نارنگی میوه ی جالبی ه . پیش  خودت میگی .



 


حول و حوش مسائل خیلی فکر و تحقیق میکنم اما موقع تصمیم اصطلاحا از قلبم کمک میگیرم .
موضوع را رها میکنم تا غریزی بسمت مسیر درست هدایت بشم .
خب نمیگم همیشه اما اغلب انتخاب خوبی بوده .
البته خوبی و بدی یک مسیر را در دراز مدت میشه محک زد . نتیجه گیری زود هنگام و گمانه زنی های بی پایه و اساس کمکی نمیکنه .
به هر حال باید کاری کرد دیگه !

                                            یکی از بهترین متونی که در باب روانشناسی رفتار تا به حال خوانده ام.البته این موضوع به کرات در آموزه های بودا و لائوتسه و حکمت های شرقی آورده شد     



the real test always comes when you don't get what you expect from people. Will you react in uncontrollable emotion? Or will calmness be your superpower ?






Today, REMIND YOURSELF: People are toxic to be around when they believe everything happening around them is a direct assault on them or is in some way all about them.

That is the absolute truth. Let it sink in deep.

What people say and do to you is much more about them, than you. People’s reactions to you are about their perspectives, wounds and experiences. Whether people think you’re amazing, or believe you’re the worst, again, is more about them and how they view the world. The key is in not allowing anyone's crude commentary to control you in any way. They don’t deserve to control you. In fact, the real test always comes when you don't get what you expect from people. Will you react in uncontrollable emotion? Or will calmness be your superpower?

Now, I’m not suggesting we should be self-indulged narcissists and ignore all the opinions and commentary we receive from others. I’m simply saying that incredible amounts of hurt, disappointment and sadness in our lives come directly from our tendency to take things personally. In most cases it’s far more productive and healthy to let go of other people’s good or bad opinions of you, and to operate with your own intuition and wisdom as your guide.

The truth is, almost nothing in life is personal—things happen, or they don’t, and it’s rarely all about anyone specifically. People have emotional issues they’re dealing with, and it makes them defiant, rude, and thoughtless sometimes. They are doing the best they can, or they’re not even aware of their issues. In any case, you can learn not to interpret their behaviors as personal attacks, and instead see them as non-personal encounters (like a dog barking in the distance, or a bumblebee buzzing by) that you can either respond to with a peaceful mindset, or not respond to at all.

The underlying key is to watch your response.

Here’s what you need to remember and repeat to yourself…

You may not be able control all the things people say and do to you, but you can decide not to be reduced by them.

Yes, there is an incredible amount of inner freedom that comes to you when you detach from other people’s behaviors. The way people treat you is their problem, how you react is yours.

When you THINK BETTER, you LIVE BETTER!





برای لذت بردن از فعالیت های روزانه کافیه که در لحظه باشیم .

بدون هیچ ذهنیتی از گذشته و باید و نبایدهایی که نبودن در لحظه و غوطه وری در گذشته و انتظارات برخاسته از اونها در ذهن ما ایجاد کرده .

انگار اولین باره داری انجامش می دی .

این موضوع شامل تمام فعالیت ها و روابط و غیره میشه .


بجای اینکه بگی هوا برای پیاده روی خوب نیست فراموش کن که همیشه در هوای خنک و نیمه آفتابی پیاده روی میکردی .

خب الان بارون میاد . تو هم میخوای پیاده روی کنی . اگر سرد نیست و خطری هم نداره پس برو !


یک نارنگی خوشگل و تپل روی میزه . برمیداری و پوست میگیری و میذاری توی دهانت . اوه .قیافه ات یه جوری میشه . ترشه !

میندازیش اونور .

یکی دیگه هم هست . پوست میکنی و میذاری توی دهانت .قیافه ات جور خاصی نمیشه . مثل همیشه است . یعنی اندازه ی انتظارت شیرین نیست .

از هیچکدوم لذت نبردی . چرا ؟!

چون هیچکدوم خوب یا به اندازه ی کافی خوب نبودن . چون هیچکدوم انتظار تو را براورده نمیکردن !


حالا فرض کن تا حالا نارنگی نخوردی . هیچ ذهنیتی نداری .

پوست میکنی . میخوری . ترش ه . سرت میدی .

بعدی . شیرین تر از قبلیه . سر ت میدی .

نارنگی میوه ی جالبی ه . پیش  خودت میگی .


+برای لذت بردن از فعالیت ها ذهن خودت را خالی کن .انگار بار اوله !


 


کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم
صبح ها وقتی خورشید در میاید متولد بشویم
هیجان ها را پرواز دهیم
روی ادرک؛ فضا؛ رنگ؛ صدا؛ پنجره؛ گل؛ نم بزنیم
آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم
نام را باز ستانیم از ابر
از چنار؛ از پشه؛ از تابستان
روی پای تر باران به بلندی محبت برویم
در به روی بشر و نور و گیاه و ه باز کنیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم


سهراب سپهری


+در پی چگونگی بودن ها نباشیم و بجای او در شگفتی_ بودن ها یعنی بودن صرف اونها غرق بشیم و نه در روزمرگی ها چونان که لحظه و هستی خودمان را فراموش کنیم !

به عبارتی مجذوب روزمرگی های زندگی نشیم .


 همچون آونگ در حد فاصل بودن و نبودن در نوسانم .

آیا توفیری میان این دو است ؟!

آیا این میانه چیزی هست که ارزش این نوسان را داشته باشد ؟

این همه تلاش از چه روی است وقتی میدانم که نقطه ی پایانم همان آغازین لحظه خواهد بود ؟!

و رنج را آیا پایانی هست ؟ بی شک نخواهد بود چرا که رنج و بودن را  گره ای کور همنشین است  .


وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می توان مرتکب شد،

چرا باید همان قدیمی ها را تکرار کرد.

برتراند راسل

+باید کاری کرد.

هرچند اشتباه

هر چند بدون موفقیت .

حداقل اینگونه میفهمیم که راهی که رفته ایم را دیگر نباید برویم .

این به معنای انجام حرکت احمقانه نیست . به هر حال بهتر است با محاسبه پیش برویم .


مطلبم را با یک سوال آغاز میکنم و در ادامه نظر خود را خواهم نوشت  .

وقتی کسی هدیه ی ارزشمندی را در قالب آگاهی ؛ راهنمایی ؛ نظریه ؛ هنر و . به ما پیش کش میکند چرا با جستجو در زندگی شخصی اش بر آنیم تا ربطی میان ادعاها (هدیه ) و عملش بیابیم و با کوچکترین تناقض خط بطلان بر آن هدیه بکشیم ؟!

ممکن است یک فرد متخصص ، هنر ، آموزه ها ، اطلاعات و راهنمایی هایی ارائه دهد که در زندگی خود او به تمامی عملی نشده باشد. این هرگز به معنای ابطال آنها نیست !  معنای آن فقط این میتواند باشد که ان فرد متخصص یا هنرمند و نویسنده و . در اجرای ادعاهایش و یا تطابق آنها با اعمالش بطور کامل موفق نبوده است . یک مورد اجرای ناموفق و یا یک نمونه نقض هرگز موجب ابطال نیست .


اما واقعا چرا ما ایرانی ها اینچنین رفتار و رویکردی در قبال مدعیان علمی و روانشناسی و اجتماعی و اساتید داریم ؟!

شاید دلیل آن دو موضوع باشد :

1# موفقیت اجرای شخصی فرد مدعی را ملاک ارزشیابی موضوع مورد ادعا و ارائه شده  قرار می دهیم .

2# از فرد مدعی یک بت میسازیم و بلافاصله که مورد تناقضی پیدا میکنیم فورا بت خود را میشکنیم . من به این میگویم قضاوت کردن فرد بجای تحلیل موضوع !



قطعا موارد دیگری نیز وجود دارد .



Think better ; Live Better


زندگی علاوه بر زیبایی ها و شیرینی ها و لذاتش پر از تلخی و رنج هست . چیزهایی که وقتی یادمون میاد معده درد و سر درد هم چاشنی اونهاست !

بعضی از این تجربیات تلخ چنان ما را درگیر خودش کرده که پیوسته در گذشته مون سیر و سلوک میکنیم .

با خودمون ممکنه بگیم :

نباید اون کار را میکردم .

تقصیره من بود .

عجب کار وحشتناکی .

تقصیر فلانی بود .

نباید آخرش اونجور میشد .

دیدی چه رفتاری با من کرد !

نمیتونم رهاش کنم . آخر این فکر من را می کشه !

و خیلی موارد دیگه که تمام اینها نتیجه یک چیزه :

قضاوت 

اگر ترمز قضاوت را بکشیم .

اگر این دندون لق را در بکشیم و پرتش کنیم جایی که حتی به چشم نبینیمش .

اگر وسواس گونه و با تلسکوپ نیافتیم دنبال وقایع گذشته اونوقت دو تا نتیجه ی خوب نصیب ما میشه : 


اول پذیرفتن وقایع زندگی که در گذشته اتفاق افتاده و دیگه کاریش نمیشه کرد .

دوم حضور در لحظه و ادامه ی زندگی !



پذیرش وقایع منفی و آزار دهنده که حتی ممکنه برچسب وحشتناک هم بهش زده باشیم اصلا به معنای تایید اونها نیست که مثلا به انجامش افتخار میکنیم یا موارد مشابه .

منظور این هست که به درد و رنج زندگی شدت نبخشیم و نشیم دستیار شکنجه گر روزگار !


زندگی پر از وقایع مثبت و منفی هست . برچسب زدن زمانی کمک کننده است که در لحظه بخوای کاری انجام بدی . همین حالا .

گذشته را رها کنیم و الان را به بهترین نحو ممکن پیش ببریم !


+ذهن را از وسواس قضاوت خالی کنیم تا  جرم ها و گناههای ناکرده جای شان را به پذیرش آنچه هستیم و هستند بدهند . 




دلت میخواد خودت رو گول بزنی . پس تمام قوای خودتو بسیج میکنی که دلیل و برهان بتراشی و مستندات جور کنی . یه جورایی برای خودت پرونده سازی میکنی چون .

چون دلت میخواد اینجور فکر کنی !

مبهم بود ؟!

یک مثال میزنم . یک موقعیت و یک آدم را به شکلی میبینی که دلت میخواد ببینی و نه اونجور که واقعا هست !

مثل خطای بینایی یا شنوایی با این تفاوت که عمدی هستش !

آه از وقتی که شواهد نقض کننده میخورن توی صورتت و تو مجبوری بپذیری که حقه ی ذهن خودت بوده و نه حقه ی بیرون !


بزرگترین آزادی هر آدم و تنها اختیارش اینه که هر وقت دلش خواست میتونه به زندگیش پایان بده .

این آزادی و اختیار باعث میشه خیلی ها تا مرگ طبیعی یا حتی غیرطبیعی به دست غیر ؛ دوام بیارن !

چه روزهایی که با فکر به خودکشی و روش های اون سرگرم شدیم و زندگی مون کش اومده و پاره نشده !


اگر خیلی بهت سخت میگذره یک راهی براش پیدا کن هر چی غیر از خرید اسلحه چون خیلی گرونه


روابط عاطفی درازمدت از عمق خاصی برخوردارند! بی آن که بدانیم پاره مهمی از زندگیمان می‌شوند!


دور که هستیم با آرامش تصمیم به پاره کردن این رشته‌های الفت می‌گیریم؛ خیال می‌کنیم بی‌صبرانه منتظر لحظه جدایی هستیم. اما وقتی زمان آن فرامی‌رسد، سراپا وحشت می‌شویم؛ و عجیب این که قلب پست ما برای ترک کسی که در کنارش دیگر هیچ لذتی نمی‌بریم هم پاره پاره می‌شود .


بنژامن کنستان / آدلف


+ هشیاری و آگاهی از تاثیر عمیق روابط درازمدت روی ناخودآگاه میتواند به ما کمک کند تا بهتر تصمیم بگیریم و تحت تاثیر این اثرات به روابطی که در زندگی مان به آن نیاز نداریم و حتی موجب رکود آن هم میشوند پایان ببخشیم .

کافیست از احوال زیستی تن و ذهن مان بیشتر باخبر باشیم .


این نیز بگذرد اگر کمی بیشتر مقاومت کنیم .



تا حالا کجا بودی تو ؟!  :))))

 

+دلم میخواد یک روز خیلی زود این جمله را استفاده کنم !

با شوق بخونید .

مخاطب چه کسی خواهد بود؟!

فکر کنم فهمیدم .

مطمئن که شدم همینجا مینویسم .

به امید دیدار عزیزممممم تا بهت بگم که اینهمه مدت کجا بودی ؟!

 


 

احساسات اگر مهار نشوند ممکن است بدجور گریبانت را بگیرند .

احساساتی که سرکوب شوند هم ممکن است جایی که نباید و در زمانی که نشاید چونان بلایی بر سرت نازل شوند .

احساساتی که به مسیر درست هدایت شوند می توانند به زبان هنر گویای تمام حرف های نگفته ات باشند .

احساسات خلاقیت را بیدار نگه می دارد و شکوفایی آن را میتواند رقم بزند اگر همواره هشیار باشیم نسبت به حال و روزمان ؛ به جسم مان ؛ به اطراف مان و به روابطمان .

مگر نه این است که زندگی نباتی حاصل خاموش بودن چراغ احساسات است ؟ 

انسان باشیم و نه نبات و یا حیوانی سخن گو .

 

+در زندگی لحظاتی فرا می رسد که دچار فوران احساس میشویم و ممکن است رفتار نامعقولی از ما سر بزند . خاموش کردن احساسات را با هدایت آنها به مسیری خلاق و آفرینشگر جایگزین کنیم .

لنرژی حتی از زمان هم با ارزش تر است .

اگر وقت طلاست پس انرژی هواست . بی هوا میتوان زیست ؟!


‍ بار هستی
 میلان درا 

بار هستی نام رمانی از میلان درا است که در سال ۱۹۸۴ نوشته شده‌است. این کتاب که در سال ۱۹۶۸ در پراگ در دورهٔ زمانی موسوم به بهار پراگ می‌گذرد، با مفاهیم فلسفی فراوانی سر و کار دارد. ترجمه لغوی نام اصلی آن سَبُکیِ تحمل‌ناپذیر هستی است.
بار هستی ( یا سبکی تحمل ناپذیر هستی ) را شاید بتوان مشهورترین اثر میلان درا دانست این کتاب در ایران هفده بار به چاپ رسیده است . بار هستی تفکر و کاوش درباره زندگی انسان و فاجعه تنهایی او در جهان است . 
درا مفاهیم فلسفی را در قالب رمان به نحوی مطرح می کند که خواننده کمتر متوجه این قضیه می شود آثار او از آن دست آثاری است که به واقع هیچ قسمت از کتاب را نمی توان حذف کرد .

نویسنده داستان را به شکل غیر خطی روایت می کند و در بسیاری از مواقع مستقیما وارد داستان شده و با خواننده رو در رو صحبت می کند و تمام اینها به هیچ وجه آزار دهنده نیست . این کتاب را می توان بارها و بارها خواند و هر بار مطالبی جدید را کشف کرد.

 

فایل در کانال زیر هم در دسترس هست .

@sahaja_yoga

 

 

 

+

گزیده ای از کتاب بار هستی

به رومه نگاری می‌اندیشم که برایِ بخشودگیِ زندانیانِ ی امضا جمع می‌کرد .

او به‌خوبی می‌دانست که این کار نفعی برایِ زندانیانِ ی ندارد. هدفِ واقعی هم آزاد کردنِ زندانیانِ ی نبود؛ بلکه می‌خواستند نشان دهند که هنوز هم افرادی هستند که هراس به دل راه نمی‌دهند. آن‌چه می‌کردند حالتِ نمایشی داشت؛ امّا تنها راهِ ممکن بود. برایِ آنان امکانِ انتخاب میانِ عملِ موثر و نمایش، وجود نداشت‌؛ یا می‌بایست هیچ کاری انجام ندهند، یا اینکه فقط به کارِ نمایشی اکتفا کنند. انسان گاهی در پاره‌ای از موقعیّت‌ها گرفتار می‌شود که چاره‌ای جز نمایش ندارد. 

میلان درا / بار هستی 


نیچه می‌خواهد نشان دهد که در بیخ و بنِ حیات، تضادی بنیادی هست .

از یک طرف آدمی خواهانِ نظم و آرامش و عقل و کرامت است. دلمان می‌خواهد همه‌چیز را زیرِ نظر بگیریم، به امورِ مالیِ خود سروسامان دهیم، آشپزخانه را تمیز و مرتب نگاه داریم، سرِ وقت به قرارمان برسیم، لیستِ کارهایی را که باید انجام دهیم یک‌به‌یک تیک بزنیم، غذاهایِ سالم و مغذی بخوریم (و حتی‌الامکان زندگی‌مان "رویایی" باشد).

از طرفِ دیگر شوق داریم که قید و بندها را پاره کنیم، دست‌افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم و بی‌خیال در پیِ هوس‌هایِ خود برویم.

اگر جانبِ هردو طرفِ این تضاد را عزیز داریم و فرو نگذاریم، می‌توانیم با کرامت زندگی کنیم.

جان آرمسترانگ / درسهای نیچه

+تانترا : زندگی را به تمامی در آغوش بگیر
++سایه ها را به رسمیت بشناسیم 

@sahaja_yoga


 

به آینه نگاه میکنم . هیچ چیز در آن نیست به جز سیاهی مطلق .

من گمشده ام . به هیچ پیوسته ام بدون فرصتی برای خداحافظی از آنان که دوست شان می دارم .

سرمای اشک هایم را بر گونه ام حس میکنم . آیا مرده ام ؟ پس چگونه است که گریه میکنم ؟ چگونه است که بر خود دل میسوزانم ؟

آیا دنیای مردگان شبیه دنیای زندگان است ؟ آیا در اینجا خانه ای ، دوستی و یا عشقی خواهم داشت ؟

اشک هایم هیچ طعمی ندارند و این چه معنایی دارد ؟

به فکر فرو می روم .

کسی فریاد می زند :

لااقل چراغ را روشن کن . عجب بارونی . سقفم که سوراخ شده !


یک متن صادقانه از یکی از مخاطبان هوروسکوپ فارسی خانم راشل

من کامل نیستم اما هستم !

 

این هم نوشته بهاره عزیز که نمونه ای از  تبلور  طغیان خدای دریاها نپتون در ساختار فکری و نوشتاری است.
"متوسط بودن، خودم بودن،بودن
به این فکر میکردم که چرا مدام دنبال خاصتر بودن، بهتر بودن،معنوی تر بودن،صعود کرده تر بودن و هر تر و ترینی بودن،اینقدر مهمه؟
چه اهمیتی داره که کی معنوی تره؟ یا از همه بیشتر دریافت داره؟ یا از همه بیشتر سختی کشیده یا تعاملات بیشتر از همه روش تاثیرگذاشتن.
اصلا چه اهمیتی داره حتما معنوی باشم؟
گردنبند رودراکشا بندازم، مانترا بگم و مودرا بگیرم و برم رو سرم؟
چیو میخوام ثابت کنم؟ که من خوبم؟
من خوبم؟
خوب چی هست اصلا؟؟ کی تعیین میکنه من خوبم یا بد؟اگر مراقبه کنم و برم رو موج آلفا و دریافتها پشت سرهم بیان،خوبم؟
اگر چند شات عرق دست ساز سر بکشم و سیگار پشت سیگار روشن کنم، بدم؟
اگر به هرکس که دور و برمه کمک کنم و وقت بزارم و انرژی صرف کنم و همیشه به همه لبخند بزنم و مهربون باشم،خوبم؟
اگر از دیدن آدمها و خوندن افکارشون حالم بهم بخوره و مشمئز بشم و دلم بخواد جایی باشم که هیچ بنی بشری رو نبینم و بخوام سر به تن هیچ کدومشون نباشه، بدم؟
من میتونم این مقایسه رو صفحه ها ادامه بدم ولی کار بیهوده ایه چون نظر خودم اینه که همه ش منم و منم که همه ی اینها هستم.
من میتونم همه ی اینها باشم و در عین حال این نباشم
و باز هم در طبقه بندیِ خوب و بد دوتایی نگنجم.
هم اونی که عرق میخوره و فحش میده و از همه ی آدمها بدش میاد، منم و هم اونی که مدیتیشن میکنه و کانال ریکی میشه و ارتعاش وجودش محیط رو روشن میکنه، منم.
مدتها تلاش میکنیم تا اونچه که به نظر بد میاد رو پنهان کنیم و انرژی روانی فراوانی صرف این کار میشه.
انرژی که میشه صرف تغییرات مهمتری کرد.
در جمع ها تلاش میکنیم همرنگ جماعت بشیم در حالیکه امکان پذیر نیست و حتی دوقلوهای همسان هم درست مثل هم نیستن چه رسد به ما آدمهای متفاوت که هرکدوم از زاویه ی دید خاصی به یک موضوع واحد نگاه میکنیم.
جمله ی محبوب این روزها:ما همه یکی هستیم.
بله هستیم اما معنیش اینه که همه مثل هم هستیم؟
نه
یعنی ماهمه در ارزشمندی وجود، برابر و یکسانیم و همه به اندازه ی هم حق حیات ووجود داریم.
من و سگ و گربه و سیاهپوست و معلول و همجنس گرا و همه ی موجودات و ما حق نداریم حق بقیه ی موجودات رو زیرپا بگذاریم.
من عامدانه از کلمات بالا استفاده کردم چون میخوام بگم ظاهر موجه و تمیز و قشنگ کلمه مهم نیست.
مهم نیست بجای معلول بگم کم توان یا ناتوان جسمی.
مهمه که دیدم به اون شخص، تمیز باشه.
به سیاهپوست و سرخپوست نمیگم رنگین پوست چون برام مهم نیست تمیز حرف بزنم من میخوام یاد بگیرم تمیز فکر کنم.
من هواوپونوپونو نمیگم چون لقلقه ی زبان نمیخوام، نمیخوام جای صلوات رو برام بگیره بلکه میخوام یاد بگیرم لحظه لحظه ی حضورم در پذیرش جهانم و اتفاقاتش باشه.

خیلی کار دارم خیلی زیاد و وقت محدودتر از اونه که صرف ظاهر زیبا وصورتکهای مهربونی و معنویت ش کنم.
هنوز چند قدم بیشتر نیومدم و کلی زخم خوردم و میخوام درس این زخمها رو بفهمم.دردم میاد وقتی انگشتمو به سمت خودم میگیرم و میگم تو!
خود تو! توخیلی ایراد داری و با این وجود دوستت دارم.
با اینکه گاهی خیلی غیرقابل تحملی و خیلی نق میزنی و خیلی از همه چیز و همه کس و خودت ایراد میگیری اما خیلی شیرینی

تو همیشه در تلاش بودی تا بفهمی و با اینکه بارها یتیم شدی ولی باز هم شجاعت داشتی که دوباره تلاش کنی و جستجو کنی تا باز هم به بخشی از جواب برسی.
حتی وقتی نرسیدی هم شونه هات رو بالا انداختی و به ریخت از سفر برگشته ی آشفته ت خندیدی و گفتی عیبی نداره عوضش خیلی خوش گذشت!
آره من. همین منی که تو همین چند خط آسمون و ریسمون رو به هم بافتم که بگم من و سایه هام و زخمهام و سفرهای قهرمانیم و چارتم و همه چیز وجودم یکی هستیم و همون یکی رو هم هنوز نمیشناسم چون سرشار از زندگی های نزیسته ایه که شاید روزی اونا رو زیست کنم.من جهانی هستم سرشار از تضادها و تفاوتها و امکانات جذابی که خیلی حیفه بخشهایی از وجودم رو بخاطر فشارهای همرنگ شدن،عقیم کنم.
#########موزیک مورد علاقه م رو میگذارم و میرم تا دنیاهای درونی خودم رو کشف کنم که هم تاریکه و هم روشن و همه ش منم.

برگرفته از هوروسکوپ فارسی


@sahaja_yoga


just because someone you know is looking for answers in their life does not mean that you need to give them to them. You might know exactly what they need to do, but they might not agree. Be careful not to come off as preachy with them-after all, would you like someone else telling you how to run your life? Just listen to their complaints and instead of telling them what you think they should do, ask them what they would like you to do. They will appreciate your compassionate approach.
 


روباه گفت: سلام!
شازده کوچولو سربرگرداند و کسی را ندید ولی مودبانه جواب سلام داد.
صدا گفت: من اینجا هستم ،زیر درخت سیب.


شازده کوچولو گفت: تو کی هستی ؟ عجب خوشگلی؟ بیا با من بازی کن. نمیدانی چقدر دلم گرفته
روباه گفت : من نمی توانم با تو بازی کنم. مرا اهلی نکرده اند.
شازده کوچولو آهی کشید و گفت : ببخش! اما پس از کمی تامل پرسید: اهلی کردن یعنی چی؟
روباه گفت : تو اهل اینجا نیستی. پی چی می گردی؟
شازده کوچولو گفت: من پی آدم ها می گردم. اهلی کردن یعنی چی؟
روباه گفت : آدمها تفنگ دارند و شکار می کنند. این کارشان آزاردهنده است. مرغ و ماکیان هم پرورش می دهند و تنها فایده شان همین است.تو پی مرغ می گردی؟
شازده کوچولو گفت: نه، من پی دوست می گردم. نگفتی اهلی کردن یعنی چی؟
روباه گفت: "اهلی کردن" چیز بسیار فراموش شده ای ست. یعنی "ایجاد علاقه کردن".
_ ایجاد علاقه کردن؟
روباه گفت: البته. تو برای من هنوز پسر بچه ای بیش نیستی، مثل صدها هزار پسر بچه ی دیگر، و من نیازی به تو ندارم. تو هم نیازی به من نداری. من نیز برای تو روباهی هستم شبیه به صدها هزار روباه دیگر. ولی تو اگر مرا اهلی کنی هر دو به هم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود
شازده کوچولو گفت: کم کم دارم می فهمم. گلی هست. و من گمان می کنم که آن گل مرا اهلی کرده است
روباه گفت: زندگی من یکنواخت است. من مرغ ها را شکار می کنم و آدمها مرا.تمام مرغ ها شبیه همند و تمام آدمها با هم یکسان. به همین جهت در اینجا اوقات به کسالت می گذرد. ولی تو اگر مرا اهلی کنی زندگی من همچون خورشید روشن خواهد شد. من با صدای پایی آشنا خواهم شد که با صدای پاهای دیگر فرق خواهد داشت. صدای پاهای دیگر مرا به سوراخ فرو خواهد برد ولی صدای پای تو همچون نغمه ی موسیقی مرا از لانه بیرون خواهد کشید. به علاوه خوب نگاه کن! آن گندم زارها را در آن پایین می بینی؟ من نان نمی خورم وگندم در نظرم چیز بی فایده است. گندم زارها مرا به یاد هیچ چیز نمی اندازد و این جای تاسف است!! اما تو موهای طلایی داری. و چقدر خوب خواهد شد اگر مرا اهلی کنی! چون گندم که به رنگ طلاست مرا به یاد تو خواهد انداخت. آن وقت من صدای وزیدن باد را در گندم زار را دوست خواهم داشت. روباه ساکت شد و مدت زیادی به شازده کوچولو نگاه کرد. آخر گفت: بی زحمت مرا اهلی کن!
شازده کوچولو در جواب گفت: خیلی دلم می خواهد ،ولی من زیاد وقت ندارم. من باید دوستانی پیدا کنم و خیلی چیزا هست که باید بشناسم.
روباه گفت: هیچ چیز را تا اهلی نکنند نمی توان شناخت. آدمها دیگر وقت شناخت هیچ چیز را ندارند.آنها میخواهند همه چیز را حاضر و آماده از دکان بخرند، اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند آدمها مانده اند بی دوست. تو اگر دوست می خواهی خوب مرا اهلی کن!
شازده کوچولو پرسید: برای این کار چه باید کرد؟
روباه در جواب گفت: باید صبور باشی. تو اول کمی دور از من به این شکل لای علف ها می نشینی. من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد و تو لام تا کام حرف نمیزنی. چون زبان سرچشمه ی سوتفاهم هاست. ولی تو هر روز می توانی قدری جلوتر بنشینی.
فردا شازده کوچولو باز آمد.
روباه گفت: بهتر بود به وقت دیروز می آمدی. تو اگر هر روز ساعت چهار بعد از ظهر بیایی من از ساعت سه به بعد کم کم خوشحال خواهم شد، و هرچه بیشتر وقت بگذرد احساس خوشحالی من بیشتر خواهد بود. سر ساعت چهار نگران و هیجان زده خواهم شد و آن وقت به ارزش خوشبختی پی خواهم برد. ولی اگر در وقت نامعلومی بیای دل مشتاق من نمی داند کی خود را برای استقبال تو بیاراید. آخر هر چیزی رسم و رسومی دارد.
شازده کوچولو پرسید : " رسم و رسوم " چیست؟
روباه گفت: این هم چیزی است فراموش شده، چیزی است که باعث می شود روزی با روزهای دیگر و ساعتی با ساعت با ساعت های دیگر فرق کند.
بدین گونه شازده کوچولو روباه را اهلی کرد و همینکه ساعت وداع نزدیک شد روباه گفت: آه. من نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم
شازده کوچولو گفت: تقصیر خودته . من که بد تو رو نمی خواستم. تو خودت خواستی که من تو را اهلی کنم.
روباه گفت:درست است.
شازده کوچولو گفت: آخه تو داری گریه میکنی
روباه گفت: البته.
شازده کوچولو گفت: پس این کار هیچ سودی به حال تو نداشه.
روباه گفت: چرا بخاطر رنگ گندم زار.
و کمی بعد به گفته خود افزود: یک بار دیگر برو و گلهای سرخ را تماشا کن. آن وقت خواهی فهمید که گل تو در دنیا یگانه است. بعد برگرد و با من وداع کن، و من به رسم هدیه رازی برای تو فاش خواهم کرد.
شازده کوچولو رفت و باز گلهای سرخ را نگاه کرد. به آنها گفت: شما هیچ به گل من نمی مانید. شما هنوز چیزی نشده اید. کسی شما را اهلی نکرده است و شما نیز کسی را اهلی نکرده اید. شما مثل روزهای اول من و روباه هستید. او آن وقت روباهی بود مثل صدهزار روباه دیگر. اما من او را با خود دوست کردم و او حالا در دنیا بی همتا ست.
و گلهای سرخ سخت رنجیدند.
شازده کوچولو باز گفت: شما زیبایید ولی درونتان خالی ست. به خاطر شما نمی توان مرد. البته گل سرخ من در نظر یک رهگذر عادی به شما می ماند ولی او به تنهایی از همه ی شما سر است. چون من فقط به او آب داده ام، فقط او را در زیر حباب بلورین گذاشته ام، فقط او را پشت تجیر پناه داده ام. چون فقط به شکوه و شکایت او ، به خود ستایی او ، و گاه نیز به سکوت او گوش داده ام. زیرا او گل سرخ من است.
آنگاه پیش روباه بازگشت و گفت:
_خداحافظ!!
روباه گفت : خداحافظ و اینک راز من که بسیار ساده است: بدان که جز با چشم دل نمی توان خوب دید. آنچه اصل است از چشم سر پنهان است.
شازده کوچولو برای اینکه به خاطر بسپارد تکرار کرد:آنچه اصل است از دیده پنهان است.
- ارزش گل تو به اندازه عمری است که به پای او صرف کرده ای.
شازده کوچولو برای اینکه به خاطر بسپارد تکرار کرد: عمری ست که من به پای گل خود صرف کرده ام.
روباه گفت : آدمها این حقیقت را فراموش کرده اند ولی تو نباید فراموش کنی. تو تا زنده ای نسبت ه اونی که اهلی کردی مسئولی تو مسئول گلتی .
شازده کوچولو برای اینکه به خاطر بسپارد تکرار کرد:من مسئول گلمم.

 

 

+اهلی کردن آگاهانه مسئولیت میاره . شاید یکی از دلایل این که خیلی از آدم ها از روابط نزدیک واهمه دارند یا پرهیز میکنن همین باشه . علاقه ای به مسئولیت در مقابل دیگران ندارن و از این جمله زیاد استفاده میکنن : من مسئول تو نیستم . یا من مسئول اون نیستم .

اما مشکل کجا پیش میاد ؟

وقتی خودمون را نمیشناسیم یا کلا دیگران برامون مهم نیستند و یا یک بیشعور هستیم و دیگری را اهلی میکنبم و بعد هم رهاش میکنیم .

راه حل چیه ؟

طبق معمول بالا بردن آگاهی و شناختن خودمون .

هوس در روابط جدی که هدف طرف مقابل هوس نیست و کلا جنس رابطه براش متفاوته میتونه صدمات جبران ناپذیری بزنه طوری که در روند تکامل شخصیت فرد مع عمل کنه و بجای بزرگ شدن بیمارش کنه .

همه ی آدم ها به زندگی نگاه یکسانی ندارن .

مراقب باشیم !


 

اینکه کارش درست بوده یا غلط بستگی به این داره که از چه زاویه ای نگاه کنیم و درست و غلط مون چه طعم و بویی داشته باشه .

هر کسی آزاده راه پیشرفتش را خودش انتخاب کنه و مادامی که به کسی یا چیزی صدمه نزده این آزادی از حقوق انسانی هست . البته فارغ از جنبه ی قانونی که هر سرزمینی قوانین اجتماعی و حقوقی و قضایی خودش را داره .

لما وقتی سلبریتی شدی دیگه مال خودت نیستی . مال فن هات هستی . حتی زندگی خصوصیت هم شیشه ای میشه و این اجتناب ناپذیره و از ویژگی های این مسیره !

این وسط باید حواست خیلی جمع باشه بخصوص اگر در کشوری زندگی کنی که سرک کشیدن به زندگی دیگران کلا شده عادت و فرهنگ !

و نقد هنری هم اغلب بوی هر چی میده جز نقد هنری و تکنیکال !

تازه اگر خالصانه و مخلصانه و متبحرانه و و هم باشه سلبریتی ها تاب نقد ندارند . 

همه ی اینهایی که نوشتم بعلاوه اونایی که ننوشتم یک طرف باشه ؛ نکته اینه که پسر کاری کرد بس به ضرر خودش و پدرش !

 

+کارش کاملا غیر حرفه ای بود حتی اگر کلا قرار نیست این بار پسر نشانی از پدر داشته باشه .

 

++جوانی که کمتر کودکی کرده بالاخره یک جا میره سرسره بازی 

 

+++در سرزمینی که حسادت ؛ بخل ؛ فضولی و . بیداد میکنه حرکت کردن شجاعت میخواد . حالا حساب کنید که خلاف جهت آب شنا کردن اونم بی موقع و نابخردانه چه عواقبی خواهد داشت .

 


 

زندگی بدون رویا دیدن واقعا غیر قابل تحمل تر می شد .

 

در هیچ سن و شرایطی نباید رویاهامون را فراموش کنیم .

 

در عالم رویا همانقدر و همانگونه که میخواهم تو را خواهم داشت .

 

رویا نام زیباییست .

 

خاطره ها در رویا به شکل جدیدی زندگی را جلوه گر میشوند . انگار که اتفاق جدید خوشایندی افتاده باشد حال مان برای مدتی خوب میشود .

 

رویای پرواز در کالبد یک عقاب .

 

 


یه جایی باید با خودمون روراست باشیم و قبول کنیم که دیگه داریم زیادی خودمون را دست بالا میگیریم .

از خودمون انتظار معجزه داریم .

 

آخه مگه ما کی هستیم ؟!

 

ندا می آید : تو چیزی جز یه کرم که از قضا در فرگشت دست و پا در آورده نیستی پس بگیر بشین سر جات و زندگی خودت را بکن !


 

قرار بود دوشنبه ها روز من باشه اما آخرش چی نصیبم شد ؟

 

جمعه های سرد و غبار آلود

 

 

+

who has a why to live for can bear almost any

how  

 

Nietzsche

 

 

++ نمی دونم قبلا هم اینقدر گیج میزدم یا حاصل دلتنگی برای نارنگی غیر توی مغزمه !

 

From chaos to order there are many big chaos

 

 


 

به خودم وعده ی یک سفر به استان یزد را داده بودم . هر جور بود بالاخره به قولم عمل کردم .

من عاشق بومگردی های این استانم .

سفر به استان یزد یعنی قدم زدن در دل تاریخ ایران .

و دیدن جاهایی که دست بیگانه نرسیده و یا خیلی کم رسیده . 

مردمی آرام و متین که هنوز به اخلاقیات تا حدود زیادی پایبند هستند و میشه امنیت را تا حدودی از نزدیک لمس کرد .

من عاشق و شیفته ی معماری استان یزدم . بادگیرها ، سقف هاط گنبدی و آب انبارها .

خانه های بزرگ و هشتی و صفه و شیشه های رنگی .

حیاط های پر از درختان انار 

و .

بعضی شهرها و استان ها صفای خاصی داره .

آرامش میخوای باید بری ارومیه .

تاریخ و هنر در دل کویر ؛ یزد و اصفهان .

غذاهای خوشمزه و سرسبزی استان گیلان

گرمی مهر استان کرمان و بوشهر

هر استانی فرهنگ و ویژگی خودش را داره .

من عاشق کویر و جنگلم .

همونطور که هم واگنر گوش میکنم و هم کانتری !

هم ایتالیا را دوست دارم و هم آفریقا !

راستی تا حالا شوشتر رفتید ؟ به طور دیوانه کننده ای زیباست . شهر آب و آبشار و پل و کانال و . و بسیار محروم !

 

بومگردی : خانه های سنتی که مهمان می پذیرند . مثل خانه عطار میبد که 200 سال عمر داره و به حاکم شهر میبد تعلق داشته و در حال حاضر مالک اون آقای عطاری هست .

 

 

 


وقتی که ماه کامل شد / نرگس آبیار

 

تا وقتی این فیلم را ندیده بودم نمی دونستم برادر عبدالمالک ریگی درگیر چنان ماجرایی داشته .

احساسات بدون تعقل خطرناکه . هم برای خود شخص و هم برای دیگران .

یک جا بت میسازی و جای دیگه همون بت را میشکنی .

نه بواسطه تفکر بلکه یک دفعه یک بت جدید وسط زندگیت هبوط میکنه که دو پادشاه در یک سرزمین نگنجند و دستور از بالایی جدید صادر میشه که 

پ(فتحه) بشکن اون بت(ضمه)

 

+فیلم خوبیه . ببینید .

من فقط به یک نکته ی اون اشاره کردم .

کلا فیلم جای حرف زیاد داره .

از آدمی که جو گیر شده و خودش رو مرکز دنیا میدونه و عقایدش را اصلح .

مردمی که منتظرن یکی بهشون بگه چی درسته و چی غلط .

آدمایی که میفهمن و از ترس سکوت میکنن .

آدمی که نمی دونه چه جانور درنده ای درونش خفته .

و .


معرفی یک فیلم نفس گیر 

 

The Irishman 2019

Martin Scorsese

 بازیگران: Al Pacino, Robert De Niro, Joe Pesci, Harvey Keitel

محصول کشور:  آمریکا

امتیاز :   8.7/10 

 

 

 

 لینک دانلود از آپلود سنتر یک آپلود

✔️Web-dl 720p(1480MB) : 

http://2ad.ir/13faA9A

✔️Web-dl 480p(750MB) : 

http://2ad.ir/oCBhzZf

 

و لینک با حجم کم MB 255   ورژن موبایل : 

http://2ad.ir/S18Q0

 

" زیرنویس چسبیده "

 3 هالیوود اواردز، 3 گلدن تریلر، 2 نشنال برد ریویو، پالم اسپرینگز و 21 جایزه بین المللی دیگر

امتیاز مجله ابزورد 8

 

مرد ایرلندی فیلمی نفس گیر است که از نگاه گنگستری به تاریخ آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم تا رسوایی واترگیت می پردازد. 

فرانک شیران»(رابرت دنیرو) هیچ گناهی نیست که دست خود را به آن آلوده نکرده باشد. از زمانی که راننده یک خودروی تحویل گوشت بود تا وقتی که خانه های مردم را رنگ آمیزی می کرد. لقب فرانک مرد ایرلندی» است که از طریق دوستش راسل بوفالینو»(جو پشی) با رئیس مافیا یعنی جیمی هوفا»(ال پاچینو) آشنا می شود. پس از کمک فرانک به جیمی برای آتش زدن خودروهای یک شرکت تاکسیرانی در شیکاگو ، جیمی متوجه می شود که بسیار به او نیاز دارد و بدین ترتیب فرانک و جیمی تبدیل به دوستان نزدیک و صمیمی می شوند. پس از اینکه جیمی به زندان می افتد ، برای اینکه قدرت خود را به عنوان رئیس حفظ کند جنگی را علیه راسل و دار و دسته اش به راه می اندازد.

مرد ایرلندی » فیلمی است پر از شخصیت‌ها، پر از حادثه‌ها، پر از ایده‌ها که تاریخ هم با چندین دید مختلف با آن همراه شده است. اما فیلم حتی پس از تماشا برای اولین بار هم تاثیر خود را بسیار سفت و سخت بر روی شما خواهد گذاشت و به یاد ۳۰ سال گذشته و مارتین اسکورسیزی » دوران رفقای خوب » خواهید افتاد.

 

 

 

+حتما ببینید 


نون چارکی سه عباسی پنیر سیری دو عباسی
نون چارکی سه عباسی پنیر سیری دو عباسی
آدم مفلس را چو من وا‌میداره به رقاصی

شب که می‌رم توی خونه، اکبری به به می‌کنه
قاقا می‌خواد نونش می‌دم می‌خوره و اه اه می‌کنه
می‌گه تا کی سر بکنم چادر نماز کرباسی؟

روغن سیری چار عباسی پنیر سیری سه عباسی
آدم مفلس را چو من وامی‌داره به رقاصی

فاطی میون گهواره گشنشه عرعر می‌زنه
مادر بچه‌ها می‌ره گهواره را سر می‌زنه
می‌بینه فاطی مشغول سرسری است و دس دسی

شیر چارکی چار عباسی شکر سیری سه عباسی
بچه رو توی گهواره وامی‌داره به رقاصی

خوبه که بنده هم برم مدتی دکتری کنم
یا بروم تو سینما هر شبه آکتوری کنم
اگر که آکتوری نشد مشق رژیسوری کنم
چرا خجالت بکشم یا بکنم رودرواسی؟

یونجه سیری سه عباسی جو چارکی چار عباسی
آدم مفلس را چو من وامی‌داره به رقاصی

کبریت یکی یک عباسی جارو یکی دو عباسی
قند سیری سه عباسی روغن سیری چار عباسی
هیزم منی پنج عباسی کالک منی شش عباسی
آدم مفلس را چو من وامی‌داره به رقاص

 

 

+شما رو نمیدونم من که خیلی وقته به رقاصی وادار شدم !

++تخیل خودتون را رها کنید و جای واژگان را با واژگان جدید که به حال و روز اینروزا بخوره عوض کنید .


 

ما معمولا دوست داریم خبرهایی را بشنویم که اطلاعات قبلی ما را تایید کند .

یعنی هم دیگران از این ضعف سواستفاده میکنن و خبرهای تحریف شده را که مهر تاییدی بر اطلاعات قبلی ماست تحویل مون می دن و هم خودمون موقع شنیدن و خوندن خبرها اونها را فیلتر و تحریف میکنیم .
فکر کنم اوضاع ما ایرانی ها یکم وخیم باشه توی این موضوع !


کامنت های زیر پست های تحلیلی توییتر و کانال های تلگرامی و . شاهد خوبی بر این مدعاست .

طرف از دید جامعه شناسی یا روانشناسی موضوعی را تحلیل کرده . خیلی منظم و واضح در بندهای مختلف مسئله را باز کرده .
بین اونهمه کامنت یک نفر هم موضوع را بطور جامع و کامل ندیده . هر کس یک بند را دیده وحمله به نویسنده .
میدونید کجاش جالبه ؟
اینکه کلا ملت پرمدعایی هم هستیم !

و البته عجول و عصبانی و احساساتی و .

شدیدا علاقمند به نوشتن بدوبیراه و لیچار به نویسنده اونم از نوع .


 

 

 

باران معشوقه ی من است / نزار قبانی 

 

دوباره باران گرفت
باران معشوقه‌ی من است
به پیش بازش در مهتابی می‌ایستم
می‌گذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنج وار
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمی‌گردی
شعر بر می‌گردد
پاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توست
پاییز یعنی مو و لبان تو
دست‌کش ها و بارانی تو

و عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کند
باران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی ست
رپ رپه‌ی طبل‌های آفریقایی ست
زله وار می‌لرزاندم!
رگباری از نیزه‌ی سرخ پوستان است
عشق در موسیقی باران دگرگون می‌شود
بدل می‌شود به یک سنجاب
به نریانی عرب یا پلیکان غوطه ور در مهتاب!
چندان که آسمان سقفی از پنبه های خاکستری ابر می‌شود
و باران زمزمه می‌کند
من چون گوزنی به دشت می‌زنم
دنبال عطر علف
و عطر تو که با تابستان از این جا کوچیده!

 

 

+اما امروز باران معشوق همه ی ایران است .

کاش ببارد قبل از خفگی همه ی مردمانش .


گاهی به سیاق گذشته احساساتی میشم و دلم میخواد حس درونی خودم را بگم یا بنویسم .

مواردی به ندای دل گوش میدم و مینویسم . بعد قبل از خواندن مخاطبان غیر فعالش میکنم .

 

اما اغلب به بازگویی با خودم اکتفا میکنم . 

سرکوب احساسات نه اما کنترل کردن و مدیریت را قبول دارم .

 

گفتن حرف هایی که شنونده ای نداره بیفایده است . اتلاف احساس و حرام کردن واژگانه .

خیلی وقته دیگه قدم اول را من برنمی دارم .

 

 


 

 

استفاده از خشونت تحت عنوان دفاع از خود امری خطرناک است. اولاً: به فراموشی هدف اصلی منتهی می شود. ثانیاً: هیچ مسئله ای را حل نخواهد کرد و بر زنجیره خشونت خواهد افزود.

مارتین لوتر کینگ:

✅افراد زیادی هستند که صادقانه مسئله دفاع از خود را مطرح می کنندسازماندهی جنبش بر مبنای اندیشه دفاع از خود، امری خطرناک است. میان خشونت به منظور دفاع از خود و خشونت مهاجمانه مرزی بسیار باریک و شکننده وجود دارد. اگر خشونت را به عنوان حتی وسیله ای برای دفاع از خویش بپذیریم، آن گاه این خطر جدی وجود خواهد داشت که هدف و مبارزه اصلی، به هنگام غلبه احساس، تحت عنوان دفاع از خود فراموش شود.خشونت، حتی به شکل دفاع از خود، بیش از آنکه مسئله ای را حل کند بر مسائل خواهد افزود. فقط پرهیز از نفرت و کشتار است که می تواند به زنجیره خشونت در دنیا پایان دهد و ما را به سوی جامعه ای که انسان ها بدون احساس ترس در آن قادر به زیستن با یکدیگر هستند راه بَرَد.»(مارتین لوتر کینگ، ابوبی، اکتبر ۱۹۶۶).
 


@sahaja_yoga






فردیت باختگی ( deindividuation) و رفتار جمع

لوبون در کتاب خود به نام جماعت می نویسد: جماعت همیشه از نظر عقلی در سطحی پایین تر از یک آدم منفرد قرار دارد . فرد در داخل جماعت ، آدمی است متلون، زود باور، و کم تحمل که خشونت و درنده خویی موجودات ابتدایی را داراست. و اعمالش زیر نفوذ نخاع شوکی است. لوبون معتقد بود که رفتارهای پرخاشگرانه و غیر اخلاقی دسته اوباش از راه واگیری در یک جماعت رسوخ می کند و حس اخلاقی و خویشتنداری را درهم می شکند. این خود سبب می شود که جماعت به اعمال مخربی دست بزند که هیچ فرد منفردی مرتکب آنها نمی شود.
امروزه این نظریه لوبون به صورت مفهوم فردیت باختگی ارائه شده است. مفهومی که نخستین بار به وسیلة فستینگر، پپیت.ن، و نیوکام در سال 1952 ارائه شده و زیمباردو و دینر در سال 1980 و 1979 آن را گسترش دادند. بر طبق نظریة آنان برخی شرایطی که غالبا بر گروه ها حکمفرماست می تواند به حالت روانی فردیت باختگی در افراد منجر شود. این حالت سبب می شود رفتارهای ناگهانی و دیگر شرایط عاطفی و شناختی که ویژة یک جماعت لجام گسیخته است، با محظورات و موانع کمتری رو به رو شود.


 


 

what's up 

 

 

موارد زیادی پیش میاد که با افرادی از دوستان و همکاران و خانواده سعی میکنند که با تحریک احساسات ما عصبانی مون کنند .

به نظرم بجای رفتار واکنشی بهتره اول کمی مکث کنیم و یادمون بیاد که اگر مقابله به مثل کنیم دقیقا کاری را کردیم که او میخواد یعنی عصبی کردن ما تا از این طریق کنترل مون کنه و به چیزی که مد نظرش هست برسه و این اصلا عاقلانه نیست  .

و در مرحله ی دوم با آرامش توی چشمهای طرف نگاه کنیم و صریح و بدون حاشیه رفتن بپرسیم :

چیزی شده ؟! 

یا عبارتی مشابه تا فرد را خلع سلاح کنیم .

بدترین کار برخورد با سردی هست . همدلانه و بالغانه بپرسیم چیزی شده ؟ !

 

یکبار برای همیشه میفهمه که نمی تونه اینجوری خون شما را به جوش بیاره .

و حالا این شما هستید که دارید اوضاع را کنترل می کنید !

 

+بدترین تجارب من مربوط به زمان هایی بوده که بجای رفتار کنشی رفتار واکنشی داشتم . 

یعنی اجازه دادم طرف مقابل تعیین کنه که چطور عمل کنم !

 


 


 

1))

وزیدن گرفت نسیمی شرجی

تب داغ شب را

و امید روییدن

سار بر صنوبران

علف ها بر زمین

و من در پوست خود

نمی گنجم 

مژده می دهد دل

باز لبخندی خواهد شکفت

بر اندوه ماه

و ژیبا خواهد شد

در چشم های خورشید

نسیمی خنک

بر پوست داغ تنم

خاطره ی نفس هایت

در داغ ترین شب

هنوز زخم است روحم

و جای دندان هایت خونین

نسیمی میوزد

عطر تو میپیچد در اتاق

تکرار میکند ساعت

تیک تاک را

به همراهی لبانم

که تکرار می کنند نام تو را

.

 

 

نام ام را بخوان

پاسخی خواهم داد

آرام جانت

 

 

دوست ترم بدار

دوست تر

.

چشم در راهم

چشم در راه

 

 

 

 

 

2 ))

 

آهسته و پیوسته
میبوسمت
چونان که لبانم به سجده اند
درگاه عشق را
و تو
در سکوت خویش
سر میکشی جام این معجزه را
.
برای مستی یک عمر کافیست
خاطره ی حظ چشمانت را
وقتی بی دفاع
درمیان بوسه هایم 
لذت را صعود میکردی

و من هنوز مست آن لحظه ام
سقوط لبانت
بر دامنه ی تب دار گونه ام
تا .

لب های لرزان و هراسانم
.
دست ها در پی کبوتران ترسان
کبوتران در جستجوی قفس 


چه شیرین دلهره ای 
در جان عاشقمان افکنده بود
.
.
.
همان یک روز ویرانم کرد
در خرابات چشمانت
 

 

 

+قدیم های پر از توهم و رویا


بگذارید این وطن دوباره وطن شود.
بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود.
بگذارید پیشاهنگ دشت شود
و در آن‌جا که آزاد است منزلگاهی بجوید.

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای خویش‌داشته‌اند.ــ

بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود
سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بی‌اعتنایی نشان دهند
نه ستمگران اسبابچینی کنند
تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن، آزادی را
با تاج ِ گل ِ ساخته‌گی ِ وطن‌پرستی نمی‌آرایند.
اما فرصت و امکان واقعی برای همه کس هست، زنده‌گی آزاد است
و برابری در هوایی است که استنشاق می‌کنیم.

(در این سرزمین ِ آزاده‌گان» برای من هرگز
نه برابری در کار بوده است نه آزادی.)

 

قطعه ای از شعر وطن نوشته لنگستن هیوز و ترجمه ی زیبای احمد شاملو

 

 


من پزشک نیستم ولی در این زمینه تحقیق کردم و همچنان تحقیق میکنم :

جمع بندی توصیه پزشکان در زمان مواجه با علائم اولیه ابتلا به ویروس کرونا در خودمان و یا دیگر اعضا خانواده  ::
✔قدم اول : #حفظ آرامش کامل و سپس انجام و رعایت نکات بهداشتی :#بیمار و اطرافیان فورا دست ها و صورت را شسته و دست ها را با الکل ضدعفونی کرده و ماسک بزنند # فرد بیمار را ایزوله کرده و فاصله ی لازم با وی  را رعایت کنند . #تمام لوازم و اشیا در تماس با بیمار ضدعفونی گردد  .
✔✔قدم دوم :تصمیم گیری در مورد محل بستری بیمار :
#اگر فرد زیر 60 سال و بدون بیماری های زمینه ای مانند دیابت،ناراحتی قلبی، مشکلات تنفسی و مشابه است میتواند در خانه و تحت شرایط ایزوله استراحت کند ((( حتی المقدور فقط یک نفر جهت پرستاری در منزل بماند در صورت عدم امکان اتاق فرد بیمار و سرویس بهداشتی جدا گردد .))  در غیر اینصورت  قبل از مراجعه به بیمارستان با یکی از مراکز درمانی و بهداشتی تماس گرفته و کسب تکلیف کنیم .
قدم سوم در صورت ایزوله شدن در خانه :# تمام اصول بهداشتی رعایت شود . میتوانید از مراکز بهداشتی و اورژانس راهنمایی بگیرید . #استراحت مطلق# تغدیه مناسب # آشامیدن آب و مایعات #عدم خوددرمانی با داروها و گیاهان دارویی

صفحه دوم
⚠نکات : اطرافیان هم تا 14 روز از ماسک استفاده کرده و نکات بهداشت فردی را رعایت کنند تا اگر ناقل ویروس هستند سایرین مبتلا نشوند .
⚠ممکن است فرد سرما خورده باشد که با مراقبت بهبود می یابد.
⚠در صورت مشاهده علامات حاد تنفسی سریعا به بیمارستان و مراکز مشخص شده مراجعه کنید. قبل از ان با مراکز درمانی و بهداشتی تماس گرفته و کسب تکلیف کنید .بیمارستان ها جهت پذیرش مبتلایان به ویروس کرونا محدود و مشخص شده اند .
بیماری در افراد بهبود یافته ممکن است عود کند پس سیستم ایمنی خود را قوی نگه داریم .

 

+طبق اعلام WHO ویروس کرونا تا دو سال میتونه در دمای 20- زنده بمونه . پس فریز کردن کمکی نمیکنه .

و نباید محصولات حیوانی خام مصرف بشن . حتی شیر و تخم مرغ . پس دمای 70+ درجه برای پخت انواع محصولات حیوانی ضروری هست .

++این ویروس نسبت به سارس و مرس توان کشتن کمتری داره ولی به دلیل اینکه از طریق قطرک (ترشحات چشم و بینی و دهان ) مبراحتی منتقل میشه امکان ابتلا را از نطر احتمال و اعداد بالا می بره . برای همین امارش بالاست . ولی با پیشگیری و رعایت جدی نکات بهداشت فردی و عمومی و حداقل رفت و آمد به بیرون از خانه و فقط در حد ضرورت ما ویروس کرونا را شکست خواهیم داد .

 

++کرونا فعلا درمان ندارد . فقط درمان حمایتی دارد. محققان در حال کار کردن روی درمان هستند . حتی اگر موفق شوند حداقل یک سال طول میکشد تا واکسن و دارو در بازار پخش شود . 

#در_خانه_بمانیم

#ما_کرونا_را_شکست_میدهیم

#پیشگیری_و_رعایت_بهداشت 

 

 

 

 

امروز 8 اسفند برابر با 27 فوریه اعلام شد که کرونا ویروس بصورت ذرات در هوا هم وجود داره . پس ماسک بزنیم.

ویروس در هوای آلوده و فضای بسته هم معلق است .

این راه انتقال را هم به قطرک اضافه کنید . هم سطوح و هم هوا .

ماسک

شستن و ضدعفونی دست 

شستن صورت با آب و صابون

و رعایت تمام نکات

اما همچنان چشم ها در معرض ویروس خواهند بود .

چه کنیم ؟!

#در_خانه_بمانیم

#سفر_نکنیم

#خود_قرنطینگی

#ماسک_برای_همه

 

 


همه جا

اینستاگرام

توییتر

حتی در بلاگ ها و تلگرام و واتساپ

 

#در_خانه_بمانیم

#کرونا_شکستت_میدهیم

##مترو_سوار_نشویم

#از_مکان_عمومی_بسته_بپرهیزیم

#خود_قرنطینگی 

#ماسک_برای_همه

#دستکش_برای_همه

#بهداشت_فردی

#شستن_مکرر_و_اصولی_دستها


 ♦️ستاد جمع‌آوری کمک‌های مردمی به بحران سلامت استان گیلان 

هیأت مؤسس:
دکتر علی حمیدی مدنی
دکتر مرتضی رهبر طارمسری
دکتر امیررضا قایقران
دکتر علی منفرد
دکتر علی محمدزاده جوریابی

رئیس:
دکتر علی حمیدی مدنی

▫️هدف ستاد:
جمع‌آوری و کانالیزه کردن کمک‌های مردمی برای رفع بحران‌های سلامت در استان گیلان و توزیع عادلانه‌ی کمک‌های جمع‌آوری شده بین مراکز بهداشتی-درمانی استان

▫️شماره‌ی کارت:
٥٨٩٤٦٣١١٣١١٣٦٤٠٠
▫️شماره‌ی شبا:
IR٥١٠١٣٠١٠٠٠٠٠٠٠٠٢٨٧٨٩٩١٠٠
▫️شماره‌ی حساب:
 ٢٨٧٨٩٩١٠٠
بانک رفاه، شعبه‌ی گلسار رشت


✍️ محدثی: 

1) از همه‌ی دوستان و دانشجویان‌ام در سراسر کشور صمیمانه خواهش می‌کنم این اطلاعیه را بازنشر نمایند!
2) لطفاً کانال زیر سقف آسمان را به پزشکان فعال در سراسر کشور متصل نمایید تا بتوانیم صدا و اطلاعیه‌شان را این‌جا بازنشر نماییم!

تاریخ انتشار: 21 اسفند 1398

#کرونا
#پزشکان


تماس با دکتر مسعود جوزی 

@Msd_79


@NewHasanMohaddesi


متانول تقلبى تست جامعه الکل خوار!
@lawmed
▪️تا وقتی انکار حاکم باشد افکار سالم نخواهد بود!
اینکه همه مردم ما مذهبی هستند پس مردم ما مشروب نمیخورند از پایه یک تصور غلط است.
از آن غلط‌تر اینکه فکر کنیم افراد با رفتار مذهبی مشروب نمیخورند.
یک جایی از تاریخ  فیلمفارسى باید زندگی دوگانه ایرانی را باور کنیم.
زندگی با دو ویندوز با دو سیستم عامل که در ایران نهادینه شده است.
فرضهای بدیهی غلط همانطور که عروسی و جشنهای ایرانی را انکار میکند، مصرف الکل در جامعه ایران را انکار میکند؛
همانطور که رواج دبیرستانی را انکار میکند، روابط خارج ازدواج را انکار میکند.
اینها موجب میشود بروز اتفاقات غیرقابل کتمان، تست واقع نمایی جامعه پنهان کار بشود.
تبلیغ جامعه کاملا عاری از هر کژروی منجر به آمار غلط و خطای استراتژیک تصمیم سازی تگذار میشود.
تگذار با تلقین مردم به تظاهر به خوبی تعمداً مروج ریاکاری و رفتار دوگانه میشود.
معیارهای ظاهری غلط‌انداز خواهد شد وقتی تظاهرات انسانى، ملاک افراطی ارزشگذاری میشود.
امروز می‌بینید سبک آرایش مو و محاسن داعشی و هیکل چاق و فربه مد جوانان است!
بین تیپ متشرع و لمپن یک تجانس عجیب ظاهری رخ داده است و جوانان بی قید و بند با استیل و تیپ داعشی مدرن در خیابان آدم را با این محاسن بلند و انگشتر عقیق شگفت زده میکنند!
کسی که با ظاهرش انگار رئیس یک هیات مذهبی افراطی باشد در عروسی مشروب میخورد و تکنو میرقصد!
این مداخله اجباری در ظاهر افراد منجر به از بین رفتن معیارهای ساده تشخیص سره از ناسره شد و تو تقریبا نمیدانی این هیبت به ظاهر متشرع چه جور آدمی هست
متانول را با وایتکس سفید کردند و فروختند این نه اینکه یکهو مردم ما الکل‌خوار شده باشند!
فقر و گران شدن مشروبات قاچاق مردم را الکل خوار کرده بود و جمعیت الکل خوار عدد ثابتی دارد.
وقتی الکل کمیاب شد مصرف این افراد که کاهش پیدا نکرد پس به جای اتانول دانسته یا ندانسته متانول سفید شده با وایتکس خوردند!
اینکه ما فکر کنیم متانول مسموم شده یا اتانول سم دارد پاک کردن صورت مساله است!
جامعه الکل خوار مثل جامعه معتاد واقعیت هر اجتماعی ست و وقتی به اینها مشروب یا الکل سالم نرسد، اتانول ارزان میخورند که گاهی متانول سفید شده با وایتکس است.
وقتی از جامعه معتاد به زور بدون متد علمی و جایگزین تریاک را بگیریم، قرص و گرد میخورند که در خانه هم قابل تولید است، اینها را هم بگیریم تولوئن و مواد صنعتی آروماتیک خواهند کشید!
اینها را هر کس در جمع سیگاری های فقیر  تدخین چای را دیده باشد فقط میفهمد.
به هر حال انکار وجود منجر به فقدان برنامه کنترلی و مدیریت یک کژ رفتاری میشود و تا ما افسانه بکارت را هنوز به عنوان فرض پایه میدانیم، داریم از یک معصومیت فضایی حرف میزنیم، یک جایی باید بفهمیم آدمها ساعاتی از شبانه روز را از خدا مرخصی میگیرند و این برای شما قابل درک نیست چون در فضا و خلاء زندگی میکنید.
#متانول تست جامعه الکل‌خوار است و کم کم متوجه خواهید شد مجموع ماده و انرژی در جهان ثابت است و اگر چیزی را کم میکنید جای دیگری چیزی زیاد شده است،
میدانید چرا؟
شما همه یک طرف تساوی یک معادله نشسته‌اید؛ تا وقتی روی خط مساوی ننشسته باشید این مساله حل نخواهد شد.
راه حل جامعه ما را نه یک متشرع خواهد داد و نه یک لائیک، ما به راه حل ایرانی نیاز داریم!
یک مذهبی لائیک عجیب‌الخلقه، تعریف ایرانی امروزی‌ست!!

دکتر سهیل طالبی حسینی
۹۸/۱۲/۲۰
@lawmed


 

 

دانلود

 

 

A lonely room and empty chair
Another day so hard to bear
The things around me that I see remind me of
The past and how it all used to be

From souvenirs to more souvenirs I live
With days gone by when our hearts had all to give
From souvenirs to more souvenirs I live
With dreams you left behind
I'll keep on turning in my mind

There'll never be another you
No one will share the worlds we knew
And now that loneliness has come to take your place
I close my eyes and see your face

From souvenirs to more souvenirs I live
With days gone by when our hearts had all to give
From souvenirs to more souvenirs I live
With dreams you left behind
I'll keep on turning in my mind

From souvenirs to more souvenirs I live
With days gone by when our hearts had all to give
From souvenirs to more souvenirs I live
With dreams you left behind
I'll keep on turning in my mind


بیماری‌های واگیردار حقایق جوامع را آشکار می‌کنند 
⚛ @jomhuriyat

♈️بخشی از مشکل در این است که خطر را نمی‌توان دید: آلبر کامو در طاعون» می‌نویسد بلا مقیاسی انسانی ندارد، به همین دلیل مردم با خودشان می‌گویند این واقعی نیست، خواب آشفته‌ای است که پایان خواهد یافت.» بی‌شک، این امر توصیف خوبی از وضعیت کنونی است: برای بسیاری از مردم تصور این که چیزی نامرئی می‌تواند نقشه‌های آن‌ها را تغییر دهد، تحمل‌ناپذیر است. طاعون» در سال ۱۹۴۷ منتشر شد و اغلب خوانندگان آن را اثری استعاری می‌دانند، کتابی که در واقع درباره‌ی اشغال فرانسه یا وضعیت بشر است. اما این اثر، کتاب خوبی درباره‌ی طاعون و نحوه‌ی واکنش مردم به آن است ــ مقوله‌ای از رفتار بشر که فراموش‌مان شده است.

♈️بیماری‌های واگیردار، مانند بلایا، آشکارکننده‌ی حقایق زیربنایی جوامعی‌اند که دچارشان می‌شوند. چینی‌ها به خاطر پنهان‌کاری نظامشان و فرهنگ دیوان‌سالارِ سلسله‌مرتبه‌ایِ خود بهای سنگینی پرداخته‌اند. در مقابل، یکی از دلایلی که ایتالیایی‌ها وحشت و هراس زیادی ندارند این است که آنان ــ به رغم دعاوی سالوینی و کارزارهای اخبار ساختگی او ــ به نظام بهداشت عمومی، و در معنایی گسترده‌تر به خود نظام، اطمینان دارند. هزاران نفر در ایتالیا از نظر ابتلا به این ویروس بررسی شده‌اند ــ تست‌ ویروس کرونا رایگان است ــ و این یکی از دلایلی است که تعداد مبتلایان در ایتالیا از سایر نقاط بیشتر است. مردم این را می‌دانند و برای یکدیگر نیز بازگو می‌کنند و گاهی درباره‌ی آن شوخی می‌کنند (ما ایتالیایی‌ها بیش از اندازه صداقت داریم») اما این امر اسباب مباهات است. تا کنون در کشورهای اروپاییِ اندکی به این گستردگی تست کرونا انجام شده است. و البته در آمریکا خبری از این امور نیست.

♈️هرچند وضعیت کنونی بدترین نوعِ قابل‌تصور بیماری واگیردار نیست اما خوب است که اکنون به این مسائل پی می‌بریم زیرا ممکن است معلوم شود این ویروس کرونای جدید صرفاً تمرینی مقدماتی بوده است. آتش‌سوزی جنگل‌ها اکنون مهلک‌تر به نظر می‌رسند زیرا افراد بیشتری در نواحی نزدیک به جنگل‌هایی که مدام آتش می‌گیرند زندگی می‌کنند؛ بسیاری از بیماری‌های جدید هم پیامد گسترده شدن انسان‌ها در سراسر کره‌ی زمین است. کووید ۱۹، مانند سارس و ابولا، بیماری دیگری است که ظاهراً از قلمرو حیوانات به عالم انسان‌ها راه یافته و سپس به کمک قطارها، خودروها، و تجمعات انسانی به سرعت انتقال یافته است.

♈️همان‌طور که دیوید کوامِن در سرریزی: عفونت‌های حیوانی و همه‌گیری جهانی بعدی» می‌نویسد این بیماری‌ها یادآور حقیقت داروینی قدیمی (تیره‌ترین حقیقت او، حقیقتی مشهور که مدام فراموش‌اش می‌کنیم) است مبنی بر این که انسان نوعی حیوان است و به شکلی انفکاک‌ناپذیر با سایر حیوانات پیوند دارد: در منشأ و تبار، در بیماری و سلامت.» حتی اگر این نوع ویروس‌ها  فروکش کنند یا ناپدید شوند، ضرورتاً از بین نخواهند رفت. ممکن است جهش بیابند، در حیوانات دیگر به حیات خود ادامه دهند و دوباره ظاهر شوند./نشر آسو

⚛ @jomhuriyat


✍️متن خواندنی و تاثیرگذار آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان با مردم وطن اش درباره کرونا:

این بزرگ‌ترین چالش آلمان، نه از زمان اتحاد دوباره آلمان که از زمان جنگ جهانی دوم است .از آن زمان تاکنون هیچ چیز تا این حد، زندگی ما در کنار یک‌دیگر را تحت تاثیر قرار نداده . تنها وقتی از پس این بحران برمی‌آییم که تمام شهروندان این را وظیفه خودشون بدانند؛ موضوع جدی‌ هست و شما هم جدیش بگیرید. تا وقتی درمان یا واکسنی وجود نداشته باشد، تنها یک کار می‌شود کرد: کند کردن روند شیوع و کش دادنش به چندین ماه تا بتوانیم زمان بخریم تا دارو و واکسن کشف شود و بیمارستان‌های مان آماده باشند.
حتی سیستم سلامت ما هم که یکی از بهترین‌ها در جهان‌ هست، اگر بیماران زیادی با وضعیت وخیم به‌ آن هجوم بیاورند، کم می‌آورد. کسانی که حال‌شان وخیم می‌شود، عدد و رقم نیستند، پدر یا پدربزرگ‌اند، مادر و مادربزرگ، همسر و انسانند. ما جامعه‌ای هستیم که زندگی تک‌تک انسان‌ها برای مان ارزش دارد.

به همه کسانی که در بیمارستان‌ها و سیستم بهداشت کار می‌کنند:
کاری که می‌کنید خیلی بزرگ است. از صمیم قلب تشکر می‌کنم. و حالا یک موضوع حیاتی‌ست: زندگی اجتماعی را تا جایی که می‌شود متوقف کنیم. دولت به کار خودش ادامه خواهد داد اما هر چیزی را که انسان‌ها و جامعه رو تهدید کند، باید کاهش بدهیم. محدودیت‌های کنونی در تاریخ جمهوری فدرال آلمان سابقه ندارند. برای کسی مثل من که آزادی سفر حقی بوده که براش سخت جنگیدم، چنین محدودیت‌هایی فقط در شرایط کاملا اضطراری توجیه‌پذیر هستند اما فعلا این محدویت‌ها برای حفظ جان انسان‌ها ضروری‌اند.

تضمین می‌دهم: دولت همه کار می‌کند تا تاثیر اقتصادی بحران را کاهش بدهد و فرصت‌های شغلی را حفظ کند. اقلام ضروری همیشه موجود خواهند بود. قفسه‌های خالی فروشگاه‌ها به سرعت پر می‌شوند. احتیاط در خرید خوب است، انبار کردن اما بی‌معنی و کاملن ضد هم‌بستگی‌ست. از کارکنان سوپرمارکت‌ها تشکر می‌کنم. آن‌ها سر کار می‌روند تا چرخ این مملکت به معنی دقیق کلمه بچرخد.

اما اقدامات دولت خنثی می‌شوند اگر ابزار اصلی علیه شیوع بیماری به کار گرفته نشود: این ابزار خود ما هستیم. وحشت نکنید، اما هرگز فکر نکنید که شما کاره‌ای نیستید. از هیچ‌کس نمی‌شود صرف‌نظر کرد. اپیدمی نشان می‌دهد که ما چقدر آسیب‌پذیر و چه‌قدر به هم‌دیگر وابسته‌ایم. همه برای کنترل این وضعیت نقش دارند. نفرین نشده‌ایم که واگیری سریع ویروس را منفعلانه تماشا کنیم. ابزاری علیه‌ش داریم: باید ملاحظه داشته باشیم و از هم فاصله بگیریم. می‌دانم سخت‌ است. می‌دانم که در زمانه‌ی سختی می‌خواهیم به هم نزدیک باشیم، از نظر فیزیکی هم نزدیک باشیم. اما در این لحظه درست برعکسش‌ درست است.

هیچ‌کس را تنها نذارید. باید به عنوان خانواده و به عنوان جامعه، راه دیگری (جز نزدیکی فیزیکی) پیدا کنیم برای با هم بودن، راه‌های خلاقانه که از پس ویروس بربیایند. باید راه‌هایی پیدا کنیم دوستی‌مان رو نشان بدهیم. یک بار دیگه شروع کنید به نامه نوشتن. پست که کار می‌کند.

از همه با جدیت تقاضا می‌کنم: از قوانینی که فقط برای مدت کوتاهی وضع شده‌اند پیروی کنید. دولت بررسی می‌کنه که چه چیزی را باید اصلاح کرد و چه اقدام دیگری ضروری‌ست. این وضعیت دینامیک‌ست و باید یاد بگیریم و با ابزارهای جدید واکنش نشان بدهیم. شایعه‌ها را باور نکنید. با یک وظیفه تاریخی مواجهیم که فقط در کنار هم دیگر از پسش بر خواهیم آمد.

مطمئنم از بحران عبور می‌کنیم. اما چند نفر از عزیزان‌مان رو از دست خواهیم داد؟ بخش زیادی از آن به خود ما بستگی دارد. می‌توانیم تصمیم بگیریم با هم هم‌کاری کنیم و محدودیت‌های کنونی را بپذیریم. به تک‌تک ما بستگی دارد. حتی با این که این تجربه بی‌سابقه‌ست، باید برمبنای دل و عقل‌مان رفتار کنیم.
مراقب خودتان باشید.

ترجمه : امید رضایی

@economistfarsi
کانال اومیست فارسی


می توانستم شاعری باشم
ولگردِ قمارخانه های بوینس آیرس
مَحفِل نشینِ خواب و زن
وامضاء و اعتیاد.
نوحه سرایِ گذشته های مُرده
گذشته های دور
گذشته های گیج.
اما تا کی.؟
از امروز گفتن
و برای مردم سرودن
دشوار است،
و ما می خواهیم
از امروز
و از اندوهِ آدمی بگوییم
و غفلتی عظیم
که آزادی را از شما ربوده است.

می توانستم شاعری باشم
بی درد،پُرافاده،خودپسند،
برده دارِ پتیارگانی
که بر ستمدیدگانِ ترس خورده
حکومت می کنند.

می دانم!
گلوله را با کلمه می نویسند،
اما وقتی که از کلمات
شَقی ترین گلوله ها را می سازند،
چاره چریکی چون من چیست؟

 

 

"""""
کلمات
راهگشایِ آگاهیِ آدمی ست
و ما نیز
سرانجام
بر سر ِمعنایِ زندگی متحد خواهیم شد:
کلمه،کلمه نجات!
مردم
ترانه ای از این دست می طلبند.

 

""""


Che guevara

 

 

 

+و امروز آن سرانجام است .

پاندمی اتحاد بر سر نجات زندگی !


اخیرا در خصوص اینکه چرا برخی هموطنان آگاه به عواقب کرونا هستند ولی به زندگی معمول خود ادامه میدهند، سوال ایجاد شده.
از عوامل متعددی که باعث میشود
افراد حتی در حضور عامل آشکار خطر، آنرا نادیده بگیرند میتوان به موارد زیر اشاره کرد؛ 
اول اینکه آگاهی سطوح مختلفی دارد، یک سطح آگاهی دانش است و صرف داشتن دانش، آگاهی به مهارت تبدیل نمیشود مثل فردی که دانش مضر بودن سیگار را دارد ولی سیگار میکشد
دوم اینکه ما انسانها با هم متفاوتیم و رفتارهای مشابهی در یک موقعیت یکسان نشان نمیدهیم.

میزان احساس ارزشمندی در افراد متفاوت است، مثلا فردی که احساس ارزشمندی نمیکند چیزی برای از دست دادن نداره یا میزان ترس از خطر که میتواند به لحاظ ژنتیکی پایین باشد
همینطور سطح اضطراب  بالا که میتواند واقعیت سنجی را مختل و خطر را انکار نماید.یا اینکه با افکار جادویی  خودش را مصون از خطر می پندارد
یا آنقدر مورد آسیب قرار گرفته که حساسیتش به خطر از بین رفته
بنابر این انتظار از همه انسانها که واکنش یکسان در مقابل  یک رویداد نشان دهند چندان واقع بینانه نیست و این مسولیت بر عهده دولتهاست که یک پروتکل یکسان برای چنین شرایطی ایجاد کند

@drhesamfiroozi


واژه‌سازی در بحران کرونا ویروس

دکتر #هانیه_یارمند 
زبانشناس- مدرس دانشگاه
 
افراد جامعه در موقعیت‌های مختلف و برحسب نیاز با استفاده از فرآیندهای واژه‌سازی، واژه جدید می‌سازند. در شرایط فعلی کشورمان و شیوع کرونا ویروس در کشور نیز واژۀ "کرونایی" از جمله واژه‌هایی است که بر اساس نیاز روز جامعه توسط گویشوران ساخته شده است. 
در ذهن انسان طرحواره‌ای از معنای واژه‌ها وجود دارد اما واقعیت این است که معنای قطعی واژه را بافت آن واژه تعیین می‌کند. واژه مذکور نیز از این امر مستثنی نیست. واژۀ "کرونایی" به منظور اشاره به افراد مبتلا به کرونا ویروس ساخته شده است، اما با مشاهده واژۀ "کرونایی" در بافت‌های متفاوت در خبرها و فضاهای مجازی علاوه بر مفهوم ابتلا به بیماری، مفهوم فاعلیت نیز به واژه اضافه می‌شود و ظاهراً به فردی اشاره می‌کند که عامل مبتلا شدن به کرونا ویروس است. به عبارت دیگر واژۀ "کرونایی" صفت کنشگری می‌سازد که دارای بار معنایی منفی می‌باشد. برای مثال تیتر یکی از خبرهای رومه چنین بود: "آمار افراد کرونایی رو به افزایش است اما مردم این بیماری را جدی نمی‌گیرند". گویی با بکار بردن واژۀ "کرونایی" به گونه‌ای کنشی، انگشت اتهام به سوی فرد مبتلا به این ویروس نشانه رفته است. با درنظر گرفتن معنای عاملیت برای واژۀ مذکور، افراد با نوعی خطای شناختی مواجه می‌شوند که موجب  قضاوت نادرستِ جامعه می‌گردد. درنتیجه این باور شکل می‌گیرد که فرد با عدم رعایت نکات بهداشتی خود را در معرض مبتلا شدن قرار داده است، درصورتیکه  درصد بالایی از افرادی که به این ویروس مبتلا می‌شوند پزشکان و کادر محترم درمان هستند که علی‌رغم اشراف کامل به خطرات ویروس و رعایت نکات بهداشتی اما به لحاظ موقعیت شغلی و درنهایتِ فداکاری، ناخواسته به این ویروس مبتلا شده‌اند. خطاهای شناختی درک انسان از واقعیت را تحریف می‌کند و هرچه این تحریف گسترده‌تر باشد آسیب‌های بیشتری بر استدلال فرد وارد می‌شود. لذا پیشنهاد می‌گردد عبارت "فرد مبتلا به کرونا" را جایگزین واژۀ "کرونایی" کرده و به نوعی مانع از القای بار معنایی منفی به بیماران مبتلا شویم. 
#کرونا 
#فرد_مبتلا_به_کرونا 
#خطای_شناختی 
#واژه‌سازی
@sahaja_yoga


✅نظر بیل گیتس در مورد ویروس کرونا:
کووید -19 واقعا چه چیزی به ما یاد می دهد؟

@movie6727

من عمیقاً باور دارم که هدفی معنوی در پس هر آنچه اتفاق می‌افتد وجود دارد، چه برداشت ما از آن اتفاق خوب باشد، چه بد.
مایل هستم نظر خود در مورد آنچه ویروس کرونا با ما انجام می دهد را با شما به اشتراک بگذارم:

این ویروس به ما یادآوری می‌کند که ما همه برابر هستیم، صرف‌نظر از فرهنگ، مذهب، حرفه، وضعیت مالی یا میزان شهرت‌مان. این ویروس با همه ما به طور یکسان برخورد می‌کند، شاید ما هم باید همین کار را انجام دهیم. اگر حرف من را باور نمی‌کنید، از تام هنکس بپرسید.

به ما یادآوری می‌کند که همه به هم وصل هستیم و آنچه بر یک انسان اثر می گذارد، می تواند بر دیگری نیز اثر بگذارد. به ما یادآوری می‌کند مرزهای نادرستی که تعیین کرده‌ایم، ارزش زیادی ندارند، چرا که این ویروس نیازی به پاسپورت ندارد. این ویروس با قراردادن ما در تنگنا و بحران، کسانی را به ما یادآوری می کند که همیشه تحت ظلم واقع شده‌اند.

به ما یادآوری می‌کند که سلامت‌مان چه‌قدر با ارزش است و چگونه ما با خوردن غذاهای ناسالم و آب‌هایی آلوده به مواد شیمیایی، همیشه از آن غافل بوده‌ایم. اگر مراقب سلامت خود نباشیم، قطعا بیمار خواهیم شد.

به ما یادآوری می‌کند که زندگی چه‌قدر کوتاه است و اینکه مهم‌ترین کار هر انسان کمک به دیگران و بخصوص افراد سالخورده و بیمار است. هدف ما خریدن دستمال توالت نیست! 

به ما یادآوری می‌کند جامعه ما چ‍ه‌قدر ماده‌گرا شده و در هنگام سختی ها آنچه بدان نیاز داریم، نیازهای اولیه مانند آب و غذا و دارو است، نه تجملاتی که گاهی بدون دلیل بر آنها ارزش می گذاریم.

به ما یادآوری می‌کند خانه و خانواده چه‌قدر اهمیت دارند و چه‌قدر ما از آنها غافل بوده‌ایم. این ویروس ما را به خانه‌هایمان برگردانده تا دوباره بتوانیم وحدت خانواده خود را مستحکم کنیم.

به ما یادآوری می‌کند که کارِ اصلی ما شغلمان نیست. شغل کاری است که ما انجام می‌دهیم، نه آنچه بخاطر آن به دنیا آمده‌ایم. کارِ اصلی ما مراقبت از یکدیگر است، محافظت از یکدیگر و کمک به یکدیگر.

به ما یادآوری می‌کند که نفس خود را تحت کنترل داشته‌باشیم. یادآوری می‌کند هرچه‌قدر هم که فکر می‌کنیم بزرگ هستیم، یا دیگران فکر می‌کنند بزرگ هستیم، تنها یک ویروس می تواند دنیای ما را متوقف کند.

به ما یادآوری می‌کند که قدرتِ اختیار و اراده در دستان ماست. می توانیم انتخاب کنیم که همکاری کرده و به یکدیگر کمک کنیم، ببخشیم، تقسیم کنیم. یا می توانیم انتخاب کنیم خودخواه باشیم، احتکار کنیم، یا فقط از خودمان مراقبت کنیم. قطعاً در سختی‌ها است که هرشخص رنگ واقعی خود را آشکار میکند.

به ما یادآوری می‌کند که می توانیم صبور باشیم، یا وحشت‌زده شویم. می توانیم درک کنیم که چنین شرایطی بارها و بارها در طول تاریخ اتفاق افتاده و این نیز خواهد گذشت، یا بترسیم و امروز را آخر دنیا بدانیم و درنتیجه بیشتر باعث ضرر شویم تا سود.

به ما یادآوری می‌کند که این شرایط میتواند یک پایان یا آغازی دوباره باشد. می تواند زمانی برای تامل و درک باشد، برای یادگرفتن از اشتباهات؛ یا میتواند آغاز چرخه‌ای باشد که آنقدر ادامه می‌یابد تا ما نهایتا آنچه که باید را یاد بگیریم.

به ما یادآوری می‌کند که کره زمین بیمار است. یادآوری می کند باید همانطور که به سرعتِ خالی شدن قفسه های دستمال توالت نگاه می‌کنیم، به میزان جنگل‌زدایی نیز نگاهی داشته باشیم.
ما بیمار هستیم، چرا که خانه‌ی ما بیمار است.

به ما یادآوری می‌کند که بعد از هر سختی، همیشه آسانی‌ست. زندگی یک چرخه است، و این نیز مرحله‌ای در این چرخه ی بزرگ است. نیازی نیست بترسیم، این نیز می گذرد.

◀️ درحالیکه تعداد زیادی کرونا/ کووید -19 را یک فاجعه‌ی بزرگ به‌حساب می‌آورند، من ترجیح می دهم آن را یک اصلاح‌کننده‌ی بزرگ ببینم. چیزی که فرستاده شده تا درس‌هایی که ظاهراً فراموش کرده‌ایم را به ما یادآوری کند و این بستگی به ما دارد که آنها را یاد بگیریم یا نه!

@movie6727


 

 امروز داشتم فکر میکردم که اگر مثلا چراغ جادو داشتم چه آرزو یا آرزوهایی میکردم .

اولش فکر کردم یک آرزو برای حال و روز بشر بکنم . به هر چی فکر کردم گفتم نه بذار یک ارزوی بزرگتر و مهم تر بکنم . هر چی پیش رفتم دیدم لیست بدبختی های بشر خیلی بلند بالاست . آقا غوله فوقش بگه 3 تا آرزو بکن !

پس سعی کردم خودخواه باشم و فقط به خودم و عزیزانم فکر کنم .

تنها چیزی که در مورد خودم یادم اومد این بود :

 

شب ها راحت بخوابم .

جان مادرت نگو نمیشه !

 

 

 


اندر ماجرای ویروس کرونا ؛ جونم براتون بگه که خوشمون بیاد یا نیاد این ویروس مهمان ناخوانده ی همیشگی خواهد بود .
شاید سال 2021 واکسن تولید و توزیع بشه و بره توی لیست واکسیناسیون منتهی برای همه .
پس چیزی که فعلا باید خوب یاد بگیریم کنار اومدن با این هیولاست . تا بعدها که واکسن بیاد !
داروی قطعی که فعلا نداره . قرص هایی هم که میگن در روند درمانی موثره  در دسترس همه نیست و ظاهرا فعلا یک دوز کاملش یک نیم سکه خرج داره . هزینه بیمارستان هم تا امروز دریافت شده و دستوری جهت رایگان بودنش مگر برای اتباع خارجی صادر نشده .
ته اش اگر جان سالم بخوای در ببری باید یک سکه خرج اش کنی .
این وسط ناقل هم میشی و دانسته و ندانسته جون خیلی ها را به خطر میندازی .


پس بگیر بشین خونه و نون خشک سق بزن اما نرو بیرون تا یاد بگیری چطوری با این ملکول چرب و چیلی کنار بیای .


نمیشه ؟ باید بری سرکار ؟ 
جدی نگرفتیش ؟ الکیه ؟
خب پس منتظر باش تا اون خونه نشین ات کنه .
تا اون جدی بگبردت .


خود دانی !

@movie6727


 

امید زیادی ندارم اما مشتاق دیدارم .

 

پسا کرونا فیلم علمی تخیلی یا ژانر وحشت یا درام ؟!

 

نمیدانم !

اما از دوران حال .

فیلم بسیار بدساخت و زشت در ژانر دلهره . مثل شهربازی های ایران ! 

نمی دانی از دلهره ی ارتفاع دچار تهوع شده ای یا از ترس شکست جوش و پاره شدن تسمه و هزار کوفت غیراستاندارد دیگر !

 

خود ویروس مهیب و بی رحم و سمج یک طرف ؛ اوضاع بلبشو و قمر در عقرب و ناموزون و ناهماهنگ و کلا وضعیت خراب اندر خراب اندر خراب و .مکان جغرافیایی هم یک طرف .

 

از مرگ نمی ترسم اما از کرونا میترسم . هر ناقل یک بلای آسمانیست و هر بیمار بد حال صد بلا و هر جنازه اش کرور کرور .

 


 

علاقه ی عجیبی به شکستن اش داریم . 

وجودش آزارمان می دهد .

شاید چیزی را یاد آورمان میشود .

نیستی را !

سکوت برای ما یادآور نیستی است . نیستی که میخواهیم با کلمات جان اش ببخشیم .

و این اشتباه از آنجا نشات میگیرد که ما توهم مرکزیت هستی را داریم . خود را اشرف مخلوقات می دانیم و به خورد ذهن خودشیفته ی ما داده اند که ما یکدانه ی کائنات هستیم و بهانه ی خلقت .

 

سکوت را میشکنیم تو توان شنیدن صدایی غیر از صدای خودمان را نداریم . نه از آن جهت که گوش هامان فرکانس های بالا و یا پایین را نمی توانند بشنوند . دلیل آن کور بودن گوش هامان .دلیل ان کر بودن دل هامان .دلیل آن انزجار از وجودمان است .

 

شاید میپرسید چطور میشود هم خودشیفته باشیم و هم منزجر ؟

 

پاسخ من این است :

خودشیفتگی ما راه فراری است از این انزجار .

او شکستن سکوت نیز !


 

زمان 3 تصویر مجازی به ما می دهد .

تصویری که ما نیستیم و برای ما نیز غریبه است .

تصویری که تصور میکنیم میشناسیمش .

و تصویری که زاییده ی ذهن ماست .

 

این 3 تصویر یک عمر ما را به بازی میگیرند و هرگز قدرت به بازی گرفتنش را نداریم اما عجیب آرزومند آنیم .

 

و زندگی چیزی نیست جز تلاشی نه بیهوده بلکه از سر حس بیهودگی برای رسیدن به آرزویمان .

و  از زهدان این تلاش پیوسته کودکی زاده میشود که ناقص الخلقه است و توان تغذیه ی خویش ندارد  . کودکی  که مادام العمر به تیمارش محکومیم . کودکی که جان زندگی مان به زندگی اش بسته است .

اما مرگش پایان نیست .

کودکی ناقص الخلقه ی دیگری در راه است !

 

+زندگی به خودی خود معنایی ندارد . معنا چیزیست عاریتی که ما به جهت نیازمندی خودمان به زندگی میچسبانیم .

زندگی به تنهایی کامل است . کمالی که ما آن را به بیهودگی تعبیر میکنیم و تاب آن را هم نداریم .

 

و این روزهای کرونایی .

 

طرحی زیبا و شرح حال ما و مهمان ناخوانده مان


دوستان 

متاسفانه کیت های تقلبی زیاد شده و صحت تولیدات کشور چین  توسط پزشکان 50 درصد اعلام شده . چیزی مثل شیر یا خط !

اونی که مثبت اعلام شده :
اگر از ترس سکته نکنه .
باید قرنطینه بشه . به خودش و دیگران اگر ویروس منتقل نشه استرس روی شاخ اشه !
و مشکلات دیگه مثل مشکلات شغلی و روابط .

اونی که منفی شده . هپی میشه و میره دنبال زندگیش .
اگر منفی بود که ممکنه از زیادی ذوق درگیر روابط و تماس های خطرناک بشه و آلوده بشه .
اگر مثبت باشه اما .
بقیه را آلوده میکنه .
ممکنه از اون دسته ی پر خطر باشه . دیابتی و قلبی و نقص ایمنی و .
یا اصلا هیچ مشکلی نداشته باشه و متاسفانه دچار مرگ دردناک کرونایی بشه !

 

نکات :
به تست هایی که خارج از مراکز اعلام شده و در منزل و محل کار و .انجام میشه اصلا اصلا اعتماد نکنید .
اگر مشکلی پیدا کردید به مراکزی که دولت اعلام کرده مراجعه کنید . تست حتی اگر استاندارد هم باشه 3 بار باید انجام بشه و احتمال اشتباه هم داره اما علائم و سی تی اسکن ریه و آزمایش خون و سطح اکسیژن به پزشکان در تشخیص کمک میکنه .

 

و توصیه اخر :
اگر علائم داشتید فورا به یک مرکز زنگ بزنید و برای قرنطینه شدن راهنمایی بگیرید .
بزرگترین اشتباه اینه که تا حس کردید دچار ویروس شدید راه بیافتید برید بیرون !
80 درصد موارد با استراحت خوب میشه .
اگر علائم شدید شد با هماهنگی قبلی و اقدامات احتیاطی به مراکز تعیین شده مراجعه کنید .

اگر سالم هم باشید با مراجعه به مراکز درمانی  40 تا 50 درصد احتمال ابتلا دارید .

تلفن ها :
1569
4030


و 

45298 سامانه مراقبت از راه دور

سامانه رسا

 

 

+اصفهان : 

استفاده از کیت تقلبی چینی در اصفهان هم باعث شده که تعداد فوتی‌های کویید۱۹ در مواردی که جواب تست کرونای بیمار منفی اعلام شده، بیشتر از مواردی بشه که نتایج آزمایش مثبت شده!
یعنی به کسی که علائم بیماری رو داشته گفتن نتیجه تستت منفیه، طرف باورش شده و رفته اما فوت کرده.
امان از تقلب / هاتف مطهری

و البته پزشکان هم این مطلب را تایید کردند .

 


#در_خانه_بمانیم


این روزها فرصت خوبیست
کمی هم خودمان را برداریم و بتکانیم
از حرفهای بیخودی
از گفته های بی عمل
از فکرهای بی رنگ
و از آنچه نیستیم 
تا آنچه هستیم نمایان شود .

کاش ما هم روزی  به قول وودی آلن به جایی برسیم که تنها حسرت مان این باشد : کس دیگری نبودن ! 


زمین نفس میکشد .
چرا ما نفس نکشیم ؟!
سنگینی اینهمه نقاب .
اینهمه اشیا که به گردن زندگی مان اویخته ایم .
اینهمه من های تقلبی .
اینهمه نقاب های تزویر .

زنگار از آینه ی وجود پاک کنیم .
این روزها نعمتی است در لباس نقمت .
حالی مان نشد . به زور حالی مان می کنند .
چه چیزی را ؟!
همه ی انچه بیهوده هستیم و داریم و میکنیم .

 

@movie6727


خب خب خب .

بالاخره کم کم توافق محققان و ت مداران و اقتصاددانان براین شد که ما حداقل 1.5 تا 2 سال دیگه باید خواب کنترل ویروس را ببینیم و باید باهاش بسازیم اما نسوزیم تا واکسن بیاد .

 

البته که میسوزیم . در این بازی فعلا برد با ویروس هست و تلفات بالا خواهد بود اگر .

 

اگر فاصله اجتماعی یا قرنطینه یا خود ایزوله کردن و بهداشت فردی و عمومی و غیره و غیره را رعایت نکنیم .

تا به پیک برسیم باید رعایت کنیم وگرنه سیستم بهداشت کلپس میکنه و دخل کادر درمان هم میاد که این آخر نامردیه !

بی خیال ابتلا و مصونیت گله ای ! 

باید کج دار و مریز و محتاط عمل کنیم تا این مدت بگذره و تلفات انسانی حداقل باشه . ادما نخود و لوبیا نیستن که بریزی وسط !

هر فرد متعلق به یک خانواده و فامیل و دوستانشه .

 

از پیک که بگذریم یاواش یاواش و با احتیاط و تمهیدات لازم و به کمک تلاش دانشمندان و تکنولوژی باید یک تی به سبک زندگی و فعالیت های کسب و کار بدیم .

 

نمیشه بشینیم خونه . بر فرض اینکه حساب بانکی تپل مپل هم داشته باشیم تا کشاورز و باغدار و صنایع و تولید کننده ها و .نباشند چرخ زندگی نخواهد چرخید .

 

فکر کن .

دور کاری بشه یکی از سبک های عادی کسب و کار .

رعایت بهداشت و فاصله در حد مطلوب .

چک کارکنان با کیت های فوری و صدور اجازه ورود به سازمان یا کارخانه و شرکت .

تدریس مجازی دانش آموزان و دانشجویان .

افزایش خریدهای آنلاین .

وفور تجهیزات خودحفاظتی به حدی که همه ی مردم استفاده کنند .

صدور کد بجای کارت و دفترچه و .

اتوماسیون تزریق بنزین به خودرو .

سینماهای ماشین رو مثل سالها قبل در امریکا که جدیدا باز فعال شده . 

رستوران های ماشین رو که حتی در کشورهای همسایه هم وجود داره و تعبیه یک ماکروفر برای ضدعفونی غذا . .

و .

 

+من برای اعضای خانواده شیلد درست کردم تا بدون استرس بریم خرید .

 

++ایده ای برای زندگی بی خطر در کنار ویروس دارید ؟اگر دوست داشتید بنویسید 

 

 


 

حس خوبیه وقتی یک ترانه ی عاشقانه میشنوی یک دفعه ببینی با تمام وجود با روح ترانه یکی شدی .

 

و چقدر ضد حاله وقتی که میبینی داری ترانه را زمزمه میکنی بی اونکه عاشق باشی . نخوای که عاشق باشی و به چشم یک محال مزاحم بهش نگاه کنی .

 

وقتی تمام وجودت انباشته از عشقی فراگیر باشه بی هیچ حسرت این بی عشقی رمانتیک را به فال نیک میگیری و لبخند و یک چشمک .

 

معنی این چشمک را فقط خودت میفهمی 

و شاید اویی که دیگر نیست و روزگاری تو بود !

+Demis Roussos

A lonely room and empty chair
Another day so hard to bear
The things around me that I see remind me of
The past and how it all used to be

From souvenirs to more souvenirs I live
With days gone by when our hearts had all to give
From souvenirs to more souvenirs I live
With dreams you left behind
I'll keep on turning in my mind

There'll never be another you
No one will share the worlds we knew
And now that loneliness has come to take your place
I close my eyes and see your face

From souvenirs to more souvenirs I live
With days gone by when our hearts had all to give
From souvenirs to more souvenirs I live
With dreams you left behind
I'll keep on turning in my mind

From souvenirs to more souvenirs I live
With days gone by when our hearts had all to give
From souvenirs to more souvenirs I live
With dreams you left behind
I'll keep on turning in my mind


باز ای الهه ی ناز با دل من بساز
کین غم جانگداز برود زبرم

 

گر دل من نیاسود از گناه تو بود
بیا تا ز سر گنهت گذرم

باز می کنم دست یاری به سویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز
ز خاطر ببرم

گر نکند تیر خشمت دلم را هدف
به خدا همچو مرغ پر شور شعف
به سویت بپرم


آن که او
به غمت دل بندد
چون من کیست؟
ناز تو
بیش از این
بهر کیست؟

تو الهه ی نازی در بزمم بنشین
من تو را وفا دارم بیا که جز این
نباشد هنرم

این همه بی وفایی ندارد ثمر
به خدا اگر ازمن نگیری خبر
نیابی اثرم.

 

کریم فکور 


عادت هایی در قالب نیاز !

 

معتاد 

عادت

عادی

عود

واژه هایی که میتونن فریب خوردن ات را نشون بدن .

ذذهنی که شرطی شده . 

انجام دادن هر کاری بعد از مدتی تبدیل به نیاز میشه اگر آگاهانه عمل نکنیم . هر کاری که میکنیم یک چرا بهش بچسبونیم .

ماه اردیبهشته پس مثل گاو باشیم . عاشق چرا !

؛-)


 

 

این روزها بهای زندگی عجیب و غریب شده .

برای دولت زندگی عدد شده .

برای اونی که تا دیروز قصد خودکشی داشت شده نعمت .

برای اونی که زندگی بهای بالایی داشت بی ارزش شده .

 

 

این قطره ها شاید قطرات آخر باشه . مزه مزه کنان و با سرخوشی نوش جانش کنیم .

هر چی میگذره خبرهای جدیدی حاکی از حمله به سایر ارگان های بدن شنیده میشه .

مرگ در افراد بی علامت زیاد شده .

سکته مغزی در افراد 30 تا 50 سال در نیویورک 7 برابر شده.

خلاصه با بد دشمنی سر و کار داریم . موذی و غیرقابل پیشبینی .

 

یک جوری زندگی کنیم که انگار دقایق آخره .

هر لحظه حضور در هر کاری .

 


پس میخوای یه نویسنده باشی.
چار بوکوفسکی 
#مازیار_ناصری


اگه فکرِ نوشتن ناگهان و بدون توجه به هر مسئله‌ی دیگه‌ای سراغت نمیاد، ننویس.
تا کلمه‌ها ناخواسته از قلب، ذهن، دهان و وجودت سرازیر نشدن، ننویس.
اگه مجبوری ساعت‌ها خیره به صفحه‌ی کامپیوترت بشینی یا در جستجوی کلمه‌ها روی ماشین تحریرت قوز کنی، ننویس.
اگه واسه پول یا شهرت می‌نویسی، ننویس.
اگه می‌نویسی تا رو بکشونی توی تخت‌خوابت، ننویس.
اگه مجبوری اونجا بشینی و بارها همه‌شو بازنویسی کنی، ننویس.
اگه حتی فکر کردن به نوشتن برات کار سختیه، ننویس.
اگه تلاش میکنی شبیه کس دیگه‌ای بنویسی، فراموشش کن.
اگه مجبوری منتظر بمونی تا مثل یه نعره از درونت بیاد بیرون، پس صبر کن.
اگه هیچ وقت از درونت نخروشید، به فکرِ راه دیگه‌ای باش.

اگه مجبوری اول برای زن، دوست‌دختر، دوست پسر، والدینت و یا هرکس دیگه ای بخونیش، هنوز آماده نیستی.

مثل اکثر نویسنده‌ها نباش،
مثل هزاران نفر از مردمی که خودشون رو نویسنده می‌دونن نباش،
بی روح و خسته کننده و متظاهر نباش،
شیفته‌ی خودت نباش.
کتابخونه‌های جهان از دیدن آدمایی از جنس تو خمیازه می‌کشن و خوابشون می‌گیره.
به تعداد این آدما اضافه نکن.
ننویس.
تا کلمات مثل راکت از روحت نپریدن بیرون، 
تا وقتی که منفعل بودن تورو به سمت جنون، خودکشی یا آدم‌کشی نبرده،
 ننویس.
تا خورشیدِ درونت، تموم وجودِتو نسوزونده،
ننویس.

وقتش که برسه،
و اگه برگزیده شده باشی،
خودش اتفاق میفته و این جریان همین‌طور تا روزی که بمیری یا کلمه‌ها درونت بمیرن ادامه داره.

جز این، راه دیگه‌ای وجود نداره.
و هیچ‌وقت هم نداشته.

 

@Absurdmindsmedia


ژوزف گوب، وزیر تبلیغات دولت نازی هیتلر می‌گوید: دروغ هر قدر بزرگتر باشد، باور آن برای توده‌های مردم راحت‌تر است. دروغ را به حدی بزرگ بگویید که هیچ‌کس جرئت و فکر تکذیب آن را نکند.» او می‌گفت: بعضی مواقع دروغ‌هایی می‌گفتم که خودم از آنها می‌ترسیدم.»

 


دروغ های بزرگ سیستماتیک .
دروغ های بزرگ موروثی .
دروغ های بزرگی که مبنای یک سرمایه گذاری پر سود به معنای واقعی آن شده اند .


چرا که ؟!
من راضی 
او راضی
گور پدر ناراضی !


بگذار دروغ های بزرگ شیرین بگویند . بگذار به دایره ی فریب و تزویر من بپیوندند .
آرامش من در این است !

سندروم استکهلم .
مرا بدر 
مرا رنج بده
مرا بکش
من تو را همچنان عاشق خواهم بود . چرا که امنیت و آرامش من در این باور است .
من نیاز دارم .
پس تقاضا میکنم 
و تو عرضه کن که من  به هر قیمتی خریدارم  .


‍‍ تفکر انتقادی (Critical Thinking)

تفکر انتقادی یا سنجشگرانه‌ به نوعی تفکر گفته میشود که در آن شخص تلاش میکند قضاوت خود از یک موضوع را بر پایه ی پرسیدن سوالهای بیطرفانه، جمع آوری اطلاعات از منابع مختلف و آشنایی با تئوریهای متضاد، تحلیل داده ها و مقایسه آنها، و سرانجام نتیجه گیری آگاهانه در مورد آن موضوع بنا کند. مسلما، این روش از تفکر نیازمند تلاش و صرف زمان بسیار برای رسیدن به جواب سوالات هنوز بی پاسخ است. 

تفکر انتقادی یک مهارت است تا یک قابلیت، به این معنا که کودکان با قدرت اندیشه ی انتقادی به دنیا نمی‌آیند. برعکس، از لحاظ فرگشتی، عملکرد شناختی مغز کودک انسان (و غالب نخستیان) بر اساس تقلید از والدین و انتقال اطلاعات از نسلی به نسل دیگر تکامل یافته است. یعنی به طور طبیعی، کودک انسان باید به آنچه که والدین آموزش میدهند بی چون و چرا تکیه کند تا بقای او تضمین شود.  

این در حالیست که پس از گذشتن از سالهای کودکی، فرزند انسان در عصر مدرن نیاز دارد مهارت تفکر انتقادی، یعنی پرسش و جستجو برای جواب را، از والدین و سیستم آموزشی بیاموزد تا بتواند با مسائل پیچیده تر روبرو شود و افقهای علم و تکنولوژی را گسترش دهد. درحالیکه در اکثر کشورها بخصوص ایران، همچنان نوع تربیت والدین بر اساس اطاعت بی چون و چرا و سیستم آموزشی مدارس بر اساس حفظ کردن کتب درسی به جای آموزش روش تحقیق است. این باعث میشود که افراد تربیت یافته در این سیستم از قدرت استدلال و تفکر انتقادی لازم برای رویارویی با سوالات پیچیده که جواب آنها در کتابهای درسی پیدا نمیشود برخوردار نباشند و لاجرم به جوابهای ساده و کم هزینه قناعت کنند. 

اگر تمایل دارید که با مبانی علمی تفکر انتقادی آشنا شوید، ۸ مورد زیر را مطالعه کنید:
1️⃣ همه فرضیات را به چالش بکشید و آنها را زیر سوال ببرید (و این شامل همه فرضیات میشود).
2️⃣ قضاوت نکنید و همه داده ها را بیطرفانه بررسی کنید.
3️⃣ اگر شواهد جدید به دست آمدند، آمادگی تجدید نظر در نتیجه گیری قبلی خود را داشته باشید.
4️⃣ بر داده ها تاکید داشته باشید تا باورهای رایج. 
5️⃣ خود را برای آزمایش و بررسی بی پایان ایده ها آماده کنید، چون هر نتیجه جدید خود نیز قابل پرسش و آزمایش است.
6️⃣ از خطا نهراسید. این دیدگاه را داشته باشید که خطاها نیز داده های جدید هستند که باعث نتیجه گیری بهتر و پیشرفت میشوند. 
7️⃣ صادقانه و با فکر باز احتمالات و ایده های جدید را در نظر بگیرید، بدون اینکه وما آنها را بپذیرید.
8️⃣ در جستجوی ایده ها و رویکردهای جدید که دیگران آن را از دست داده اند باشید. 


@explorermindset ذهن کاوشگر


✅دانشجو با دانشگاه به مشکل خورده؛ متوسل شده به مصاحبه با VOA و BBC

دانشگاه از او شکایت کرده ولی قاضی دادگاهی در اهواز استدلال کرده هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد. و آزادی بیان و آزادی پس از بیان دانشجو و عامه‌ی مردم را سلب نمود» و تبرئه اش کرده.امید بخش است.
محمد اصنافی

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها